نگارم!
در هر کوی و برزن, ترنم دلنواز باران, نبض حیات را می نوازد...
باران شورانگیز, بر سر و روی کوچه ها بوسه میزند...
شیمیم نفسهای عشاق, با نوای دلاویز آسمان, در هم می آمیزد...
محفلی رویایی ترتیب می دهد...و هم آغوشیمان را جشن می گیرد...
تو مرا در حصار دستانت می فشاری...
با بوسه هایت...با نوازشهایت روح خود را در کالبد بی جانم می دمی
و به من فروغی تازه می بخشی...
باران شادمانه این لحظات ناب را در دفتر خاطرات زمان تبت می کند
تا معاشقه مان زبانزد خاص و عام شود
و رنگین کمان روشن سرنوشت , تحفه دلدادگی مان به حساب آید...
نازنین فاطمه جمشیدی