nazanin.990
پسندها
515

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • گاهی خودت را
    مثل یک کتاب ورق بزن ؛
    انتهای بعضی فکرهایت . نقطه . بگذار که بدانی باید همان جا تمامش کنی ...
    بین بعضی حرفهایت ، ویرگول ، بگذار که بدانی باید با کمی تامل بیانشان کنی پس از بعضی از رفتارهایت هم !!علامت تعجب!! که از تو این حرکت درست است !!و آخر برخی عادت هایت نیز علامت ؟؟سوال بگذار؟؟
    تا فرصت " ویرایش " هست خودت را هر چند شب یکبار ورق بزن حتی بعضی از عقایدت را " حذف " کن
    اما بعضی را " پر رنگ " ....خودت را ویرایش کن تا دست سنگین روزگار ویرایش نکند زندگیت را ...:gol:
    خیلی سخت است هنگامی که مردم فقط وقتی دوستت دارند که شخص دیگری باشی میدونی خوشگلی در اصل هیچ ربطی به قیافه نداره، درباره رنگ مو یا سایز یا شکل نیست، همه اش اینجاست، به نوع راه رفتن و صحبت کردن و فکر کردن آدم بستگی داره. جادو اینه که راست بایستی، مستقیم در چشم مردم نگاه کنی، لبخندی کشنده به طرفشون پرتاب کنی و بگی گورت رو گم کن، من فوق العاده ام...
    ژوان_هریس
    "ﺁﺩﻣﻬﺎ " ﻫﻢ ﻣﺜﻞ "ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻫﻨﺪﺳﯽ " ﻫﺴﺘﻨﺪ :
    ﺑﻌﻀﯿﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ " ﻣﻮﺍﺯﯼ" ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭﮐﺎﺭﯼ ﺑﺎﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ!
    ﺑﻌﻀﯿﻬﺎ "ﻣﺘﻘﺎﻃﻌﻨﺪ " ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺳﻮﻫﺎﻥ ﺍﻋﺼﺎﺏ، ﻫﻤﯿﺸﻪ
    ﺭﻭ ﻣﺦ ﺁﺩﻣﻬﺎﻫﺴﺘﻨﺪ !
    ﺑﻌﻀﯿﻬﺎ "ﻧﻘﻄﻪ ﺍﻧﺪ" ﮐﻮﭼﮑﻨﺪ ﻭﻗﺪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻨﺪ!
    ﺑﻌﻀﯿﻬﺎ "ﭘﺎﺭﻩ ﺧﻄﻨﺪ " ﺍﻭﻝ ﻭ ﺁﺧﺮﺷﻮﻥ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟!
    ﺑﻌﻀﯿﻬﺎ "ﺩﺍﯾﺮﻩ ﺍﻧﺪ " ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ ﻫﻤﻪ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺸﺎﻥ
    ﺩﺍﺭﻧﺪ،ﻣﻮﺝ ﻣﺜﺒﺖ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ!
    ﺑﻌﻀﯿﻬﺎ "ﻣﺜﻠﺜﻨﺪ " ﻫﺮ ﺟﻮﺭ ﻧﮕﺎﻫﺸﺎﻥ ﮐﻨﯽ ﺗﻨﺪ ﻭﺗﯿﺰ ﻭ ﺭﮎ ﻫﺴﺘﻨﺪ
    ﻣﺜﻞ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﺧﻄﺮ ﻣﯿﻤﺎﻧﻨﺪ!
    ﺑﻌﻀﯿﻬﺎ "ﻣﺮﺑﻌﻨﺪ " ﭼﺎﺭﭼﻮﺏ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻣﻨﻈﻢ ﻭﺧﺸﮑﻨﺪ!
    ﺑﻌﻀﯿﻬﺎ ﻫﻢ "ﺧﻂ ﺧﻄﯿﻨﺪ " ﻣﺜﻞ ﻣﺎﯾﻌﺎﺕ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﻇﺮﻓﺸﻮﻥ ﺩﺭﻣﯿﺎﻥ ﯾﻪ
    ﺑﺎﺭ ﺧﻂ ،ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺗﯿﺰ، ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺧﺸﮏ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﺻﻤﯿﻤﯽ !
    ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﻮﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﯼ "" ﺩﺍﯾﺮﻩ ﺻﻔﺖ !!!
    می خواستم
    به سربازها بگویم
    نامه ی معشوقه هایشان را
    اگر بلند بلند بخوانند،
    جنگ تمام می شود...!
    مبین_اعرابی
    :gol:
    ﭘﺪﺭﻡ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ:
    " ﺯﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺴﯿﻮﺍﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺭﺷﺖ، ﺩﺍﺷﺘﻪ
    ﺑﺎﺷﺪ. "
    ﻭﻟﯽ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻧﻪ ﻣﻮﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺭﺷﺖ!
    ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮﺩ:
    " ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﯼ ﻣﺮﺩﻫﺎ
    ﻧﯿﺴﺖ،
    ﻣﺮﺩ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺯﻣﺨﺖ ﻭ ﮔﻮﻧﻪ
    ﻫﺎﯾﯽ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. "
    ﻭﻟﯽ ﭘﺪﺭﻡ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺟﺬﺍﺏ ﺑﻮﺩ، ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺯﻣﺨﺖ ﻭ ﮔﻮﻧﻪ
    ﻫﺎﯼ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺖ!
    ﻫﯿﭻ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ،
    ﭼﻮﻥ ﺫﻫﻨﯿﺘﺸﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎﻟﻒ، ﺑﺎ ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎﻟﻒ
    ﺯﻧﺪﮔﯿﺸﺎﻥ، ﺩﺭ ﯾﮏ ﺗﻀﺎﺩ ﮐﺎﻣﻞ ﺑﻮﺩ!
    ﭼﻮﻥ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﮕﻔﺘﻨﺪ:
    " ﺯﻥ ﺑﺎﯾﺪ ‏« ﻋﺎﺷﻖ ‏» ، ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻣﺮﺩ ‏« ﻻﯾﻖ ‏» ﺍﯾﻦ
    ﻋﺸﻖ . "
    " ﻋﺸﻖ " ﺭﺍ، ﺍﯾﻦ ﻭﺍﺟﺐ ﺗﺮﯾﻦ ﺭﺍ، ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ!
    ﻣﻦ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﺮﺍﻓﻪ ﺟﻨﮕﯿﺪﻡ ؛ ﺗﺎ
    ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ:
    ﺑﺪﻭﻥ " ﻋﺸﻖ " ؛ ﻧﻪ ﮔﯿﺴﻮﺍﻥ ﺑﻠﻨﺪﻡ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ
    ﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺭﺷﺘﻢ ...
    ﻭ ﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ
    ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺯﻣﺨﺖ ﻭ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺳﻮﺧﺘﻪ،
    ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺗﻀﻤﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ!
    ﻭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻼﺷﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻬﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ
    ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﻢ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﻡ ...
    ﻓﺮﻭﻍ ﻓﺮﺥ ﺯﺍﺩ
    هر میوه ای فصلی دارد
    هر فصلی میوه ای نو برانه
    اما لب های تو
    هر بوسه اش
    فصلی از نو برانه هاست..
    |عباس معروفی |
    اين چه رازي ست
    در تكرار نامم
    از زبان تو......
    هر بار كه
    نامم را مي بري
    پرنده اي در قفس دلم
    بال بال مي زند
    نزديك تر بيا
    صدا كن مرا
    تا پرنده ي بيقرار دلم
    در آسمان بيكران آغوشت
    پرواز كند
    سارا_قبادی
    تو
    پولدار تر از منی
    لباس های گرانقیمت می پوشی
    و با ماشین، هر کجا دوست داشته باشی می روی
    من اما کافی ست هوا ابری شود
    یا به مترو نرسم
    و یا زور تلفن ام حتی به تک زنگ نرسد
    آن وقت تنها می شوم، تنها می مانم
    و مدام غصه می خورم
    تو را به خاطرات نمی‌‌سپارم
    همواره بوده ای
    همیشه کنارِ من هستی‌
    این کوچه ی خلوتِ خاکی ... یعنی‌ تو
    درخت‌های کهنسالِ این خیابان ... یعنی‌ تو
    شب‌هایِ پر ستاره و بی‌ ستاره ... یعنی‌ تو
    باید کسی را پیدا کنم
    دوستم داشته باشد
    آنقدر
    که یکی از این شبهای لعنتی
    آغوشش را برای من و یک دنیا خستگی بگشاید
    هیچ نگوید...
    هیچ نپرسد...
    نزار قبانی
    غریب‌ترین زنِ عالمی
    وقتی آغوشِ مردی وطنت می‌شود
    و تو سرباز پیاده‌ای هستی
    که به پایِ هیچ لشگری نمی‌رسی
    وقتی با هر حمله‌ای، بی‌سرزمین می‌شوی
    و یاد می‌گیری
    برایِ زن بودن هم
    باید مرد باشی
    نسترن_وثوقی
    امروز زنی را دیدم
    که کمی به تو شباهت داشت
    نگاه به نگاه که شدیم پرسید
    طوری شده؟
    گفتم نه چیزی نیست
    خندید و گفت
    از کار که برگشتی
    برای خانه کمی نان و ماهی بگیر
    بچه ها فردا امتحان دارند
    ماهی برای حافظه خوب است!
    با هم باشید اما بگذارید،
    در با هم بودن شما فاصله‌ای باشد،
    و بگذارید نسیم در میان شما بوزد!
    یکدیگر را دوست بدارید!
    اما از عشق
    زندانی برای یکدیگر نسازید!
    بگذارید عشق
    جایی در ساحل روحتان باشد!

    پیمانه ‌های یکدیگر را پر کنید،
    اما از یک پیمانه ننوشید!
    از نان خود به یکدیگر ارزانی کنید،
    اما از یک قرص نان نخورید!
    با هم بخوانید و برقصید و شادکام باشید،
    اما به حریم تنهایی یکدیگر تجاوز نکنید!
    همچون تارهای عود باشید،
    که جدا از هم اما با یک نوا مترنم می‌شوند!
    قلب‌ هایتان را به هم هدیه کنید،
    اما یکدیگر را به اسارت در نیاورید!
    جبران خلیل جبران
    تنها يک زن می تواند
    همزمان كه روی صندلی نشسته است
    و دامنِ كوتاه اش را
    می كشد روی ران هايش
    كمی آن طرف تر
    چشم هايش را بفرستد دنبالِ شعری كه
    روی سينه ی مردی لَم داده است
    و با آفتاب به صراحتِ دريا حرف می زند!
    زن ها
    هر كجا كه بخواهند می نشينند
    و هر طور كه بخواهند
    دنيا را
    از پشتِ زيبايي شان
    می بينند!
    بهرنگ قاسمی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا