narges224
پسندها
880

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خوشحالی که دلمو شکستی؟؟؟ بدان ای نازنین آنچه شکستی تصویر زیبای خودت بود که در دلم ساخته بودی
    هی فلانی
    زندگی شاید همین باشد
    یک فریب ساده و کوچک
    آن هم از دست عزیزی که زندگی را
    جز برای او وجز با او نمی خواهی !
    احمد شاملو:

    تنها کسی که می تواند تو را به خاک سیاه بنشاند

    یک دوست کاملاً مورد اعتماد است ...
    شکسپیر:نهایت خوشبختی زمانیست که بدانید یکی شما را دوست دارد.
    ویکتور هوگو : اگر میخواهی عشقت تو را ترک نکند ..

    هیچ گاه!!!!

    به کسی که دوستش داری نگو دوستت دارم....
    قـــــدر لحـــــظـه ها را بـدان

    زمـانــــــی می رسد که تـو دیگــــــــر قادر نیستـــــی بگـویـــــی :

    جبــــــران مـــــی کـنم ...
    نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر

    فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی

    و رفتی ، بی آنکه نباشی . . .
    زمان هیچوقت دردی را دوا نمی کند!

    این ما هستیم که به مرور به " درد " عادت می کنیم...
    ...................................... خدایا...

    بابت آن روز

    که سرت داد کشیدم متاسفمـــــــــ...!!!
    ... ...
    من عصبانی بودم

    برای انسانی که تو میگفتی ارزشــــَش را ندارد و مــــــــــن پا فشاری می کردم..
    رفیق
    پای درد دلم اگر بنشینی
    کاسه صبرت لبریز
    کاغذ حوصله ات مچاله
    و گوش های دلت زنگ می زند
    ...اگر که آمده ای
    تنها جایی برای دمی نشستن
    پیدا کرده باشی
    و گرد خستگی ات را بتکانی بر دلم
    و بروی
    هرگز سمتم نیا...........♥
    دنبال کسی نیستم که وقتی میگم میرم ؛
    بگه : نرو !
    کسی رو میخوام که وقتی گفتم میرم ؛
    بگه : "صبر کن منم باهات بیام،
    تنها نرو ... !!
    این عکس هایم نبود که با جسارت اتش زدی!!!...

    تو

    دلم را

    زندگیم را

    عشقم را

    همه کسم را

    سوزوندی...
    ز تو بگذشتمو بگذاشتمت با دگران

    رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران

    ما گذشتیمو گذشت آنچه تو با ما کردی

    تو بمان با دگران وای به حال دگران

    رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند

    هر چه آفاق بجویند کران تا به کران

    میروم تا که به صاحب نظری بازرسم

    محرم ما نبوَد دیده ی کوته نظران

    دل چون آینه ی اهل صفا میشکنند

    که ز خود بیخبرند این ز خدا بیخبران

    دل من دار که در زلف شکن در شکنت

    یادگاریست ز سر حلقه ی شوریده سران

    گل این باغ به جز حسرت باغم نفزود

    لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران

    ره بیدادگران بخت من آموخت تُرا

    ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران

    سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن

    کاین بود عاقبتِ کارِ جهانِ گذران

    شهریارا غم آوارگی و دربدری

    شورها در دلم انگیخته چون نوسفران ...
    چه جوری شد نمی دونم

    که عشق افتاده به جونم

    خودت خونسردی اما من

    نه این طوری نمی تونم

    دارم حس می کنم هر روز

    به تو وابسته تر می شم

    تو انگاری حواست نیست

    دارم دیوونه تر می شم

    یه حالی دارم این روزا

    نه آرومم نه آشوبم

    به حالم اعتباری نیست

    تو که خوبی منم خوبم

    ................................

    بگو با من چی کار کردی

    که این جور درب و داغونم

    نه گریونم نه خندونم

    مث موهات پریشونم

    من از فکر و خیال تو

    همش سردرد می گیرم

    سرِ تو ، با خودم با تو

    با یه دنیا درگیرم
    خدایا دلم گرفته ، میان این همه آرزوها ، دلتنگ ترین بنده ات را دریاب . . .
    نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر

    فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی

    و رفتی ، بی آنکه نباشی . . .
    رامم....لبخندي بر لب دارم...
    از خودِ خود.. راضي هستم.....نه از خود راضي...
    آن خود اضافي باشد براي تفاوت..
    بين يک غرور..تا يک شناخت...
    خدایا مرا ببخش
    بخاطر همه ی درهایی که زدم
    اما هیچکدام در خانه ی تو نبود
    من تمنا كردم كه تو با من باشي
    تو به من گفتي :
    هرگز هرگز!!!
    پاسخي سخت و درشت
    و مرا غصه اين هرگز كشت!!
    فراموشت كرده ام....

    فقط گـ ـاهی

    بی اختیـ ـار اسمت را كه می شنوم

    می شكنمـ ـ ـ
    دو قدم مانده به خندیدن برگ

    یک نفس مانده به ذوق گل سرخ
    چشم در چشم بهاری دیگر....
    تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان
    یک سبد عاطفه دارم
    همه ارزانی تان!
    نمیگویم ساکت باشیم. میگویم لبخند بزنیم و به چیزهای جدیدی که تحت همان شرایط بی عدالتی وجود دارد فکر کنیم. این بخشی از زندگی ماست، چرا بی دلیل تلخ اش کنیم؟ لبخند بزنیم و بخش های زندگی را بگذرانیم. با این دید آرام تر میگذرد. با دست خالی نمیشود به جنگ توپ و تانک رفت. وقتی قدرت تغییر نداریم باید ناخوشی ها را به عنوان بخشی از زندگی مان بپذیریم. به سادگی همان که آدم بودنمان را پذیرفته ایم. استراتژی لبخند زندگی را آسان میکند.
    سه دقیقه به ساعت چهار
    آینه کدر شد
    میدانستم صورت من
    صورت توست
    آهسته در باز شد!!!!!!!!!!!!!
    آن که تو را میجوید
    در جست وجوی خویش است
    هر آنکه از تو سخن میگوید
    از خالی های درون خویش سخن میگوید
    با خود گفت و گو کن
    هم چون چشمه ای
    رود
    ادامه راه توست
    از کسی که دلش گرفته ....
    نپرسید چرا ،..... ؟

    آدمـها وقتی دلیل ِ ناراحتی ـِشان را نمیتوانند بیان کنند ....
    دلشان می گیرد.....'
    هر بار که میخواهم به سمتت بیایم
    یادم می افتد که دلتنگی
    بهانه ی خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست!
    ایـــن روز هـــا دلگرمـــی مــــی خـــوام

    وگـــر نـــه چیــزی که زیـــاده ،

    ســرگرمی ...
    تو کجایی سهراب ... آب را گل کردند ؛ چشمها را بستند و چه با دل کردند ... صبر کن
    ای سهراب ! تو مگر نگفتی ؛ قایقی خواهم ساخت ؛ خواهم انداخت به آب ؛ دور خواهم
    شد از این خاک غریب ؟ قایت جا دارد ؟ منم از همهمه ی داغ زمین بیزارم
    دلم برای خنده های کودکی ....روح ناب زندگی بس تنگ است
    خدایـــــــــــــا
    دیگر می ترسم از آدم هایی که عاشق نمی شوند
    ولی عاشق کردن را خوب بلدند
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا