اينو ببين فيض ببر
دوتا مرده شور بودن هر جنازهاي مياوردن شکمشو وا ميکردن و غذا هاشو ميخوردن
يه روز شکم يکيو واز ميکنن توش ماکاروني بود، مرده شوره به رفيقش ميگه من نميخوام تو بخور
رفيقش ميگه چرا توکه ماکاروني خيلي دوس داشتي!!؟
ميگه نميخوام ديگه، رفيقشم همشو ميخوره.
بعد که تموم ميشه ميگه ميدوني چرا نخوردم ؟ رفيقش ميگه چرا؟ ميگه چون توش مو بود
اونم حالش به هم ميخوره همهرو بالا مياره
بعد اون يکي شروع ميکنه به خوردن، رفيقش ميگه نخور کثافت مگه نميگي توش مو بود چندش؟
رفيقش ميگه : دروغ گفتم ! خواستم ماکاروني گرم بشه بعد بخورم !!!