راستی دلی امروز اومدن خواستگاریم

ای بابااااااااااااااااااا . منم رو درواسی دارم باهاشون اشنا بودن

زدم بیرون . رفتم بیرون دیدم بابام زنگ زده کوجاییییییییییییییییییییییییی پدر سوخته

گفتم چیه بابا ؟ گفت بدو بیا خونه و قطع کرد . من فکر میکردم واسه این دختر خانم میگه بیا ببینش. اخه ما دو تا خونه کنار هم داریم. حالا قضیه چی بوده 60 70 نفر ادم از زیارت کربلا اومدن نصفشونم خاارجکی بودن یعنی تهرانی و شهرستانی بودن .