خو باشه..
یه روز یه سرباز کچل ... نه ولش کن اینو نمیگم بده :|
یکی دیگه بگم....
اومممم...
خو یه روز یه کچلی که سرباز بوده اسمشم محسن بوده رفته قصابی
قصابه گوشت هرکی آماده میشده اینجوری صدا میزده: گوساله کی بود؟؟؟
گوسفند بیا اینجا.....
خلاصه نوبت کچلف میشه، ساتورشو میاره بالا میگه تو گوسفندی؟؟؟؟
موصن کچلم می ترسه میزنه زیر گریه های های گریه می کنه میگه نه به خدا من گاوم...
:|
نازی محسن.....