خیز از جا، پی آزادی خویش
خواهر من، ز چه رو خاموشی
خیز از جای که باید زین پس
خون مردان ستمگر نوشی
کن طلب حق خود ای خواهر من
از کسانی که ضعیف خوانند
از کسانی که بعد حیله و فن
گوشه خانه ترا بنشانند
تا به کی در حرم شهوت مرد
مایه عشرت و لذت بودن
تا به کی همچو کنیزی بدبخت
سر مغرور به پایش سودن
باید این ناله خشم آلودت
بی گمان نعره و فریاد شود
باید این بند گران پاره کنی
تا ترا زندگی آزاد شود
خیز از جای و بکن ریشه ظلم
راحتی بخش دل پر خون را
جهد کن جهد که تامین کنی
بهر آزادی خود قانون را