MOΣIN
پسندها
4,553

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دلم بشکنه حرفی نیست، حقیقت رو ازت می خوام


    بهم راحت بگو می ری حالا که سرد رویاهام


    نمی دونم کجا بود که دلت رو دادی دست اون


    خودت خورشید شدی بی من، منم دلتنگی بارون


    یه وقت فکر منم کن که، دلم داغونه داغونه


    تو می ری عاقبت پا اون، که دستام خالی می مونه


    دلم بشکنه حرفی نیست ولی کاش لایقت باشه


    می رم از قلب تو بیرون که عشقش تو دلت جا شه


    دلم بشکنه حرفی نیست، اگه تو یار و همراشی


    ولی می شد بمونی و کمی هم عاشقم باشی


    نمی دونم کجا بود که! دلت رو دادی دست اون


    خودت خورشید شدی بی من، منم دلتنگی بارون


    همه فکرش شده چشمات، گاهی دستات و میگیره


    یه وقت تنهاش نذاری که مث من میشه می میره


    دلم بشکنه حرفی نیست ولی کاش لایقت باشه


    می رم از قلب تو بیرون که عشقش تو دلت جا شه...
    امان از راه بی‌عابر
    امان از شهر بی‌شاعر
    امان از روز بی‌روزن
    امان از اینهمه رهزن
    امان از باد بی‌باده
    امان از سرو افتاده
    امان از تیغ بی‌دردن
    بجای بوسه برگردن
    شاید باید می‌پرسیدم
    پیش‌تر از این می‌فهمیدم
    شاید باید می‌فهمیدم
    اسیر ناباوریم
    آفتابی شو، آفتابی شو
    من یکی خاکستریم
    بگو کی بود تو رو به گریه انداخت
    کی بود که از بغضت ترانه می‌ساخت
    کی بود که بی‌وقفه تو رو نفهمید
    کی بهتر از تو رنگها رو می‌شناخت
    بگو کی بود رنگ صدات رو دزدید
    کی بود کی بود ترانه‌هات رو دزدید
    کی بود که از سایه تو می‌ترسید
    از کوچه‌ها صدای پات رو دزدید
    ای هوای تازه باغ معلق
    ای قدیمی مثل خواب دور زورق
    همتی کن پای این طاق شکسته
    دل دلی کن ای صدای خوب برحق
    نور دیروز و هنوزم
    ای چراغ سایه سوزم
    گـُر بگیر از شام بی‌ما
    تا ته روز مبـــــادا


    نور دیروز و هنوزم
    ای چراغ سایه سوزم
    گـُر بگیر از شام بی‌ما
    تا ته روز مبـــــادا
    با تو رفتن تا ته خواب پریها
    با تو رقصیدن تا آخر صداها
    چه شکوهی داره با تو، با تو رفتن
    تا همیشه حتی تا روز مبادا
    پس پشت پنجره عادت مرگه
    باغ پاییزی ما مسلخ برگه
    واژه پوسیده دلِ غزل گرفته
    جایی که شبنم گل خود تگرگه
    وقتی میرغضب خداوند زمینه
    وقتی هر شب‌زده‌ای ستاره چینه
    از تو خوندن از تو سر رفتن و موندن
    عادت و حسرت دیرینه همینه
    شب سکوتی سنگین داشت
    تنها بود
    بارش را من بر دوش کشیدم
    حالا دلم پره ستاره شد
    خلوت ............سکوت..........آرامش.........یک قدم تا خدا
    زیر پایم دنیاییست......... دور شدنم از زمین........حس مطلق ابدیت
    خدا تنهاس................شاید به خاطر همین نمی خواد تنها نباشم
    بقیه دورن ازش...........من نزدیک!!!!!!!!!!!!!
    شاید خستگی منو دیده................
    بر زخم دلم نمک نپاش
    این دل هنوز نگندیده!!!!!!
    خوشحال میشم شیشه ی دلم بشکنه ..........شاید واسه همین کودک درونت شاد بشه
    داستان زندگی ما تکراریست .............کسی با غمش نمی گرید کسی با لحظات لطیفش عاشق نمی شود
    سکوت من نمی شکند......هیاهوی روزگار مرا بدست فراموشی سپرد
    روزی از چهاراره تو گذشتم
    ببخش اگر چراغ قرمز را رد کردم
    دارم دور می شوم
    داری دور می شوی
    دور می شوم
    دور می شوی
    باد دستم را تکان می دهدو
    تو دست تکان می دهی
    - دور دست ها
    تو را دور می کنند -
    تو هی دست تکان می دهی !


    بگو چگونه نگاهم را
    از جاده ای بردارم
    که نیمه ی مرا در خودش پیچیده است ؟


    و کسی که چشمش را روی صورتم بست
    هرگز ندید
    جاده ای را
    که با شکم بر آمده اش
    هی دور خودش پیچید و
    خیابان ریخت میان ما


    و توهم ناباوری با چه سرعتی به من برخورد می کند
    که فاصله
    چه دردها که نمی کشد
    که فاصله
    چه کارها که نمی کند
    که فاصله
    به دوری ات قسم
    جدایی مان را از دو طرف درد می کشد .
    آرامتر تكانش دهید


    مرگ مغزی شده


    باید زودتر دفن شود


    چیزی برای اهدا هم ندارد


    احساسم است !


    تا همین دیروز زنده بود


    خودم دیدم


    كسی لهش كرد و رفت
    می خوام امشب که به خواب میرم دیگه بلند نشم
    خوابی عمیق باشه رویا تو رو ببینم.........
    تو دنیا که نتونستم دستاتو بگیرم
    حداقل بمیرم تا بتونم تو رو ببینم..........
    دستم نمک نداشت هی میشکستیش


    دلم چی؟؟؟


    بهونت واسه شکوندن‌های پشت سرهم چی بود؟
    این روزها زیادی ساکت شده ام ،


    نمی دانم چرا حرفهایم، به جای گلو


    از چشمهایم بیرون می آیند...!
    یک نفر تا به ابد دلتنگ است




    عشق آبی رنگ است


    اشک ها جاری شد


    در فرو دست انگار ، یک نفر دلتنگ است


    همه ی شهر کنون خوابیدند ،


    چشم من بیدار است ،


    با تپش های دل پنجره گویی امشب ،


    لحظه ی دیدار است


    در دل شهر غریب ،


    با تو این عمر گرانمایه رقم خواهم زد ،


    در شب تنهایی...


    با تو در کوچه ی مهتاب قدم خواهم زد...


    یاد آن روز بخیر...


    فاصله بین من و تو ، فقط نامت بود ،


    در میان همگان ،


    دل من در سفر عشق خریدارت بود ،


    تا افق همسفرت خواهم بود...


    با دلم باش که در این وادی


    دل مردم سنگ است...


    یاد این باش که در پشت سرت ،


    یک نفر تا به ابد دلتنگ است
    امروز چه دلتنگم
    امروز چه دلتنگم
    مثل من که مثل من ، گم ترانه ، کمرنگم
    مثل من که مثل من ، گم ترانه کمرنگم


    امروز چه دلتنگم
    خاکستریم انگار
    هم خاطره ی زنبق ، یک لحظه پس از رگبار
    امروز چه دلتنگم
    از جنس تکاپوی مصنوعیه فواره
    بر حاشیه ی تکرار


    امروز چه دلتنگم
    مبهوت و کبود و گس
    بر حضور مجروحم ، چه فاخته ، چه کرکس
    چه سرخه خیابان و چه قهوه ای کوچه
    شکله سایه ی ابرم ، بودنی سیاه و بس
    امروز چه دلتنگم
    امروز چه دلتنگم
    مثل من که مثل من ، گم ترانه ، کمرنگم
    مثل من که مثل من ، گم ترانه ، کمرنگم


    بر مرکب چوبینم ، از کوچ نمی مانم
    هم ساعته میدان چه بر دایره می رانم
    بی حوصله ،بی رویا ، دریاچه ی اندوهم
    تدفین جرگه و جنگل ، سوگواریه کوهم


    آه ، ای منه جان خسته
    عصیان فروخفته
    انفجاره پنهان و افسانه ی ناگفته
    امروز که دلتنگم ، ناگهانه طغیان کن
    شهر بهت و بهتان را به حادثه مهمان کن


    امروز چه دلتنگم
    امروز چه دلتنگم
    مثل من که مثل من ، گم ترانه ، کمرنگم
    منم 1 خرداد کلا همش کلاس دارم
    حالا دوم یا سوم. 4خرداد تا کی کلاس دارین؟
    البته به حمیدخانو بقیه ام بستگی داره!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا