یاد دارم در غروبی سرد سرد می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد داد می زد : کهنه قالی می خرم دسته دوم جنس عالی می خرم کاسه و ظرف سفالی می خرم ...گر نداری کوزه خالی می خرم اشک در چشمان بابا حلقه بست عاقبت آهی کشید بغضش شکست اول ماه است و نان در سفره نیست ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟ بوی نان تازه هوشش...
همه دانشمندان تصمیم میگیرند که قایم باشک بازی کنند. از بخت بد “انیشتین” اولین کسی... است که باید چشم بگذارد. او باید تا ۱۰۰ بشمرد و سپس شروع به گشتن کند.. همه شروع به قایم شدن میکنند به جز” نیوتن “. نیوتن فقط یک مربع یک متری روی زمین می کشد و داخل آن روبروی اینشتین می ایستد. اینشتین میشمرد ۱...
همه دانشمندان تصمیم میگیرند که قایم باشک بازی کنند. از بخت بد “انیشتین” اولین کسی... است که باید چشم بگذارد. او باید تا ۱۰۰ بشمرد و سپس شروع به گشتن کند.. همه شروع به قایم شدن میکنند به جز” نیوتن “. نیوتن فقط یک مربع یک متری روی زمین می کشد و داخل آن روبروی اینشتین می ایستد. اینشتین میشمرد ۱...
Dukhtari be kurushe kabir goft:m ashege shoma hastam.kurush be on goft liyagate to baradare m ast k az m zibatar ast va pushte saret istade dukhtar bargasht va kasi ra pushte sare khod nadid.kurush be on goft age asheg bodi pushte saret ra negah nemikardi
شهریست در کناره آن شط پر خروش
با نخلهای در هم و شبهای پر زنور
شهریست در کناره آن شهر و من
آنجا اسیر پنجه یک مرد پر غرور
شهریست در کناره آن شط که سالهاست
آغوش خود به روی من و او گشوده است
بر ماسه های ساحل و در سایه های نخل
او بوسه ها ز چشم و لب من ربوده است
فروغ فرخ زاد