درهياهوي زندگي در خواهيم يافت چه دويدن هايي که فقط پاهايم راازمن گرفت،درحالي که گويي ايستاده بودم،چه غصه هايي که فقط باعث سپيدي مويم شد،درحالي که قصه اي کودکانه بيش نبود،در يافتم کسي هست. که اگر بخواهد ،مي شودو اگرنخواهد نمي شود،به همين سادگي،کاش نه مي دويدم ونه غصه مي خوردم ،فقط اورا به يقين مي خواندم...
نه..من گذاشتم شنبه برم دانشگاه با استادام مشورت کنم..به نظر شما علم و صنعت بهتره و تربیت مدرس یا صنعتی اصفهان؟با توجه به اینکه من اصفهانیم و شهر خودمه صنعتی..به نظرتون میرزه پاشم برم تهران؟یعنی خیلی تفاوت دارن؟
فریدون مشیری:
یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم، عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم
یاد من باشد فردا حتما
به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم
بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود
و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست
یاد من باشد فردا حتما
باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی
از باغ می برند چراغانی ات کنند،تا کاج جشن های زمستانی ات کنند
پوشانده اند صبح تورا ابرهای تار،تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند،این بار میبرند که زندانی ات کنند
ای گل گمان مبر به شب جشن میروی،شایدبه خاک مرده ای ارزانی ات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست،از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست،گاهی بهانه است قربانی ات کنند
خب عزیزم چرا من از ناراحتی؟
تو باید نیک در خود بنگری و ببینی چه کرده ای که لیاقت بودن در لیست من را از دست داده ای؟
ایا بر پدرت خشم گرفته ای؟
ایا نمازی از تو فوت شده؟
ایا خار در پای یتیمی کرده ای و مرض ریخته ای؟