و چه زیبا دریافته ام من ؛
که می توان بی بهانه مهربان بود......
آری...
صاف و ساده
به سرسبزی ارغوان بود...
می توان لحظه ها را تلخ نکرد با کینه ها.... عطر لبخند گسترانید در ازدحام کوچه ها.....
می توان در غروب نمناک پاییزی هم ؛ شمیم بهار پراکند در بیشه زار دلها......
می توان روی بوم سپید دل ؛ طرح حضور کشید
طرح یک لبخند
طرح یک قلب لبریز عشق
می توان روی هر قلبی ؛ حتی سنگ ترینشان
بی صدا.....
گرم و آرام
نگاشت
واژه ی شورانگیز « دوستت دارم ها » را.....