mani24
پسندها
36,494

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • یاد دارم هر زمان که با دوریت یارای پیکارم نبود



    چشمها می بستم



    در خیالم با دو بال خویشتن



    سوی تو پر میزدم



    اوج پرواز خیالم بی افق بود



    مرزهای بسته ی هفت آسمان را می گشود



    کاش می دانستی



    چشم من از باز بودن خسته است



    کاش می دانستی



    من به چشم بسته از آن آسمانها میگذشتم



    تا بدان جا رسیدم



    کز خودم چیزی نبود



    هرچه هم بود از تو بود



    در من این حال غریب لحظه لحظه اوج و شدت میگرفت



    روز ها و هفته ها و ماه ها



    راستی انگار



    وقت و لحظه معنی خود را نداشت



    در من امید نگاه عاشقانه اوج میافت
    آه اما در خیال خام خود بودم...



    و نمیدانستم



    دست تقدیر برایم چه نوشت!



    قبل از آن که صید صیاد شوم او صید شد



    و از آن روز دگر



    غصه آن عشق نافرجام در من مانده است



    و از آن لحظه فقط



    اشکها یار وفادار منند



    درک من از عشق این شد







    که اگر



    خاطرت با رفتنم آسوده است من میروم....
    دوباره باران می بارد
    به حرمت کداممان نمی دانم
    من همین قدر می دانم که باران صدای پای اچابت است
    خدا دارد ناز می خرد
    قدری نیاز کن .......
    مردم اغلب بی انصاف بی منطق وخود محورند ولی آنان راببخش....
    اگر مهربان باشی تورا به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند ولی مهربان باش...
    اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهندولی وشریف ودزستکار باش....
    نیکیهای امروزت را فراموش می کنندولی نیکوکار باش ....
    بهترینهای خود را به دنیا ببخش حتی اگرهیچگاه کافی نباشد
    ودر نهایت می بینی
    که هر آنچه هست همواره میان تو وخداوند است نه میان تو و مردم
    گاهی گمان نمی کنی و میشود
    گاهی نمی شود که نمی شود
    گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست
    گاهی نگفته قرعه بنام تو می شود
    گاهی گدایی
    گدایی وبخت یار نیست
    گاهی تمام شهر گدای تو می شود
    از زمين خواهم رفت

    دل من شوق تكان دادن ابري دارد

    به هوايي كه بخواند باران

    مثل دستان دعا نردباني دارم

    كه مرا مي برد از خلسه سرگرداني

    آنطرف ها بالا

    لب درياچه مهتاب قراري دارم

    راه شب طولاني است

    دردي مي رقصد و مي جوشد شعر

    اي اجابت شده ها

    غزلي گم كردم .
    شب که مي رسد به خودم وعده مي دهم
    که فردا صبح حتما به تو خواهم گفت
    صبح که فرا مي رسد و نمي توانم بگويم
    رسيدن شب را بهانه ميکنم
    و باز شب مي رسد و صبحي ديگر
    و من هيچ وقت نمي توانم حقيقت را به تو بگويم
    بگذار ميان شب و روز باقي بماند که
    چه قدر
    دوست دارم.....
    امشب دوباره دلم بی صدا شکست
    امشب دلم باز بی صدا شکست
    امشب دوباره دلم بی صدا شکست
    با گریه ای غریب و غمی آشنا شکست
    تا کهکشان غرقه شدن در خیال تو
    پرواز کرد و چون مرغی رها شکست
    یک عمر من شکستم و با درد ساختم
    اما کسی نگفت چرا بینوا شکست
    ماندم میان موج غریبی ز اشک و آه
    کشتی صبرم از ستم ناخدا شکست امشب ستاره ها پی دلداری آمدند
    اما ز داغ من دلشان تا خدا شکست
    باز به داد دلم رسی........ای کاش
    امشب دوباره دلم بی صدا شکست!
    سکوت را می پذیرم اگر بدانم روزی با تو سخن خواهم گفت،


    غم را می پذیرم اگر بدانم روزی در کنار تو شادی را احساس خواهم کرد،


    مرگ را می پذیرم اگر بدانم روزی خواهی فهمید که دوستت دارم....
    مینویسم

    برای تويی كه قلبت پـاك است...

    برای تو می نویسم........

    برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست...

    برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست...

    برای تويی كه احساسم از آن وجود نازنين توست...

    برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...

    برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است...

    برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی...

    برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی...

    برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است ...

    برای تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است....

    برای تويی كه قلبت پـاك است...

    برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است...

    برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

    برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

    برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است...

    برای تویی که آرزوهایت آرزویم است..........

    دوستت دارم تا ........!

    نه...!

    دیگر برای دوست داشتن هایم تایی وجود ندارد

    من...بی حد و مرز دوستت دارم...!


    سلام دوست عزیز یه درخواست داشتم ازتون تو تاپیک قرائت قران برای اینکه تعداد بیشتری شرکت کنن هرکس تا دو صفحه بر میداره من براتون دو صفحه نوشتمصفحه 527.......آیه 27 تا 44 سوره طور...............................................manihassanpour24
    صفحه 528.......آیه 45 تا 62 سوره نجم-آیه 1 تا 6 سوره قمر<سجده واجب.manihassanpour24
    اگه بگم که قول می دم تا هميشه باهات باشم


    اگه بگم که حاضرم فدای اون چشات بشم




    اگه بگم توآسمون عشق من، فقط تويی




    اگه بگم بهونه ی هر نفسم فقط تويی




    اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت می کنم




    اگه بگم زندگيمو بذر بهارت می کنم




    اگه بگم ماه منی ،تو هر نفس راه منی




    اگه بگم بال منی لحظه ی پرواز منی




    ميشی برام ماه شبای بی سحر




    ميشی برام ستاره ی راه سفر؟




    ولی بدون هرجا باشی يا نباشی مال منی




    بدون اگه برای من هم نباشی عشق منی




    برای سعادتت شبا شعرامو من داد می زنم




    برای خوشبختی تو خدا رو فرياد می زنم...
    باور ِ بودنِ من
    با نفس ِ سبز ِ تو معنا دارد!
    و تو پُربارتر از ابر ِ بهار
    به دلم باریدی...!
    قلبِ من، مزرعه یِ خلوت و خشک
    و تو سرسبزتر از چهره یِ دشت
    که در آن روئیدی!
    تو به تنهائی ِمن،
    تو به تاریکی ِمن،
    گرمی خورشیدی...!
    قلب من، شاخه ی عشق
    که تو با دستِ نگاه
    غنچه اش را چیدی...
    همه ی هستی من، قصه ی توست!
    و تو آیا هرگز
    از تپش های دلم
    قصه ای نشنیدی؟!؟
    من به غیر تو نخواهم
    چه بدانی چه ندانی
    از درَت روی نتابم
    چه بخوانی چه نخوانی
    دل من عشق تو دارد
    چه بجویی چه نجویی
    دیده ام جای تو دارد
    چه بمانی چه نمانی
    دل من سوی تو آید
    بروی یا بپذیری
    عشقِ تو جان بفزاید
    بدهی یا بستانی...
    من که بیمار تو هستم
    چه بپرسی چه نپرسی
    جان به راه تو سپارم!
    چه بدانی چه ندانی!
    من به تو ايمان دارم



    به تو باور دارم



    تو صدايی



    تو هوايی...



    هوای حجم قلب من!



    ترنم چشم من



    صدای صداقت عشق



    دوستت دارم




    من به تو ايمان دارم



    من تورا در حجم قلب خود



    بهتر از همه دنیا ميدانم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا