mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • برای روزگار من ،تو بهترین نشانه ای

    تو باغ و گلشن منی ، تو بهترین بهانه ای

    تو عشق جاودان من ، تو ماه آشیان من

    تو ساز من ، تو سوز من ، تو بهترین یگانه ای

    به کوه و دشت و بوستان ، به ماه و اختر و زمان

    تو عشق جاودانه ای ، تو بهترین جوانه ای

    شکوه آرزوی من ، اگر ببار نیاورد

    تو ای نهال آرزو ، تو بهترین جوانه ای

    تو پاره تن منی ، تو عشق جاودان منی

    پرنده دل منی تو بهترین ترانه ای
    گفته بودی همسفر هستی مرا تا پای جان

    گفته بودی دوستت دارم، نرو از پیش من/گفتمت جانان من ، باشد فدایت جان و تن

    یاد داری گفتمت ، با من نشو نامهربان؟/جان و روحم مال تو، تنها کنار من بمان

    یاد داری گفتمت بی تو دلم تنها شود؟/همصدا با مرگ تا مرز فراموشی رود؟

    گفته بودی تا ابد هستی کنار قلب من/می شوی تا عاقبت عشق و بهار قلب من

    بی خبر از حال من رفتی و تنها گشته ام/چون خدا تنها شدم ، در بند غمها گشته ام

    گفته بودی همدم و غمخوار قلبم میشوی/بی من و قلبم کجا ، تنهای تنها میروی؟

    یاد داری دست گرمت روی قلبم را فشرد؟/از طپشهایش تو دانستی چگونه دل سپرد؟

    آه پس کو آنهمه عشقی کزان دم میزدی؟/دوستت دارم که حرفش را دمادم میزدی؟

    یاد داری گفتمت یک لحظه بی تو مرده ام؟/هستی و دار و ندارم را به تو بسپرده ام

    گفته بودی تا همه عمرت دلت مال من است/چشمهای عاشقت همواره دنبال من است

    آه، قلبت را چه شد، اینگونه تنهایم گذاشت؟/همدم شبها و دردو اشک و غمهایم گذاشت

    رفتی و قلب مرا رسوای عالم کرده ای/سینه را ماوای غمهای دما دم کرده ای
    نگاه تو می تراود باز


    حس یک روز خوب و بارانی

    چتر اندیشه های روزانه

    گر چه سقفی است از پریشانی

    هر سحر با طلوع چشمانت

    آید این جسم مرده را جانی

    حسی از گرمی تو دارم باز

    گرچه یک شمعم و تو میدانی

    بی تو اما جدا نخواهم شد

    از شب وغزلخوانی
    يار من باش، يار من باش



    لحــــــظه ديدار من باش



    مـــن فـــــرمانده دل کن



    تا ابــــــــد کنار من باش



    بيا با عــــطر وجـــــودت



    خـــــونه رو پر از وفا کن



    زندگـــي رو با يه لبخند



    غرق شادي و صفا کن



    بيا نبـــــض ايـــن ترانه



    بـشه از صــداي قلبت



    بيا نتها جـــــون بگيرن



    از صـــداي قلب تنگت



    ميخوام از صداي قلبت



    واست آهنگي بسازم



    وقتي بشنوم صداشو



    عمـــــرم به پات ببازم
    شوق سفر نداشتی ,

    قصد گذر نداشتی ,

    من با تو زنده بودم , اما خبر نداشتی ,

    رفتی و توی قلبم یادتو جا گذاشتی ,

    روی تموم حرفات , یک دفعه پا گذاشتی ,

    بی تو کدوم ستاره پا به شبم بذاره ؟

    ابر کدوم آسمون رو تشنگیم بباره ؟

    بی تو چی مونده با من ,

    جز یه صدای خسته ,

    جز یه نگاه خاموش ,

    جز یه دل شکسته,

    بال و پرم بودی خبر نداشتی ,

    سایه به سایه هر طرف که بودم ,

    همسفرم بودی خبر نداشتی .....

    پر زدی و ندیدی بال سفر نداشتم ,

    گفتی رها شو اما, من دیگه پر نداشتم ...
    با اینهمه غم تو را ندیدن سخت است

    سا ز سخنت را نشنیدن سخت است

    مرگ دل حسرت زده ام نزدیک است

    زیرا که دگر بی تو تپیدن سخت است
    بتوان دیده ز دیدارت بست

    یا

    با غم تو ساخت و یک گوشه نشست

    اما

    نتوان

    از تو رباعی نسرود

    وقتی

    که دل از شعر نگاه تو پر است
    با دلی غرق سرور


    غرق از مهر

    جدا از دیروز

    با تو ای همدم هر خاطره ام

    کوله ام را بستم

    تکه ای شوق

    کمی هم احساس

    در کنارش سبدی خالی و کوچک که در آن

    با هم از باغچه ی این لحظات

    گلی از جنس وفا

    برچینیم

    کاشکی خاطره ای خوش

    بشودهمسفر ما
    چند جمله با خدا

    گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم …

    گفتی: فانی قریب

    .:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::.

    گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم… کاش می‌شد بهت نزدیک شم …

    گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال

    .:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::.

    گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!

    گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم

    .:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.
    گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی …

    گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه

    .:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::.

    گفتم: با این همه گناه… آخه چیکار می‌تونم بکنم؟

    گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده

    .:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.

    گفتم: دیگه روی توبه ندارم ...

    گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب

    .:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۲-۳ ) ::.

    گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟

    گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا

    .:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/۵۳) ::.
    گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟

    گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله

    .:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.

    گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! … توبه می‌کنم

    گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین

    .:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.

    ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک

    گفتی: الیس الله بکاف عبده

    .:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.

    گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟

    گفتی:یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم

    من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما

    .:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش

    بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن .
    گفتی پشیمون ٬خدانگهدار! از تو کتابم ٬عکساتو بردار
    گفتم چه جرمی؟ کدوم خیانت؟ گفتی که میرم٬ از ترس عادت

    گفتی که عشقها٬ همیشگی نیست به اون قشنگی ٬که تو میگی نیست

    گفتم قشنگه٬ عین خیاله گفتم که برگرد٬ گفتی محاله

    گفتم یه لحظه! قولت چی میشه؟ اونهمه شعرام ٬مال کی میشه؟

    گفتی که قول رو٬ به بادی بسپار از توی شعرات ٬اسمم رو بردار

    گفتم بشیم باز٬ لیلی و مجنون گفتی تو راضی٬ لیلی پشیمون

    گفتم می میرم٬ گفتی که شاید گفتم با من باش٬ گفتی نباید

    گفتی شنا کن٬ دنیا یه دریا عمرت رو نسپار ٬به دست رویا

    گفتی صبور باش٬ گفتم چه جوری ؟ گفتم می سوزم٬ از درد دوری

    گفتم من مشکی! گفتی نه قرمز گفتم بمون پس٬ گفتی که هرگز

    گفتم مگه من ٬عاشق نبودم؟ همیشه با تو٬ صادق نبودم؟

    گفتی که بودی ٬همیشه هستی اما چه حیف شد٬ به پام نشستی

    گفتی دل من٬ جایی اسیره با تو بمونم ٬دلم می میره

    گفتم قبوله٬ تو مال اونی باید همیشه٬ با اون بمونی

    فدای چشمات ٬بی تو می میرم از تو دلم رو٬ پس نمی گیرم

    با گریه گفتی٬ همیشه ممنون از عشق پاکت ٬نیستم پشیمون

    رفتی و رفتی٬ تا بی نهایت اما نرفتم٬ از ترس عادت
    با من عاشق نخوان شعر جدایی را


    به یاد آور فقط یک بار تو روز آشنایی را


    همان روزی که گشتم عاشق چشمان پاک تو


    نمی دانستم اکنون می نوازی بی وفایی را


    مگو با من دگر از رفتن و از بازی تقدیر


    که من باور ندارم طعم تلخ بی نوایی را


    نخوان از وا ژه های تلخ پرواز و صعود و اوج


    که من طاقت ندارم درد سخت بی صدایی را


    حضور سبز تو در خاطراتم تا ابد با قیست


    کنار تو نویسم روی قلبم نام زیبای رهایی را
    می خواهم از تو بگویم

    بی آن که در جستجوی قافیه باشم

    و بی آن که حتی در جستجوی واژه ها باشم

    می خواهم از تو بگویم

    از تو که عاشقانه دوستت دارم و می دانم که دوستم داری

    با ساده ترین کلمات

    همراه با همین اشکی که دارد می غلتد و فرو می افتد

    می خواهم بگویم دوستت دارم

    امشب نه می خواهم برایت از آسمان خورشید بیاورم

    نه می خواهم ستاره ها را برایت بچینم

    و نه می خواهم به شهر آرزوها و رؤیاها بروم

    فقط ساده و با صداقت

    همراه با شاهدی صادق

    از اعماق جانی سوخته

    با چشمانی بارانی

    می خواهم بگویم دوستت دارم

    و می خواهم بگویم این نه سخنی است که تنها بر زبان آید

    من تقدس عشقت را

    بر کرامت وجودم نشانده ام
    از خدا پرسیدم:خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟

    خدا جواب داد :گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر،

    با اعتماد زمان حال ات را بگذران

    و بدون ترس برای آینده آماده شو.

    ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .

    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن.

    زندگی شگفت انگیز است فقط اگربدانید که چطور زندگی کنید

    مهم این نیست که قشنگ باشی ،

    قشنگ اینه که مهم باشی! حتی برای یک نفر

    مهم نیست شیر باشی یا آهو مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی

    کوچک باش و عاشق.. که عشق می داند آئین بزرگ کردنت را

    بگذارعشق خاصیت تو باشد
    موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن

    فرقى نمی کند گودال آب کوچکى باشى یا دریاى بیکران...

    زلال که باشى، آسمان در تو پیداست
    چقدر دلم برايت تنگ شده
    آنقدر که فقط نام زيباي تو در آن جاي مي گيرد
    عزيز من ، قلب من
    اي کاش مي شد اشک هاي طوفاني ام را قطره قطره جمع کرد
    تا تو در درياي غم آلود آن غروب چشمانم را نظاره کني
    اي کاش مي شد فقط يک بار
    فرياد بزنم
    دوستت دارم
    و تو صدايم را مي شنيدي
    نمي دانم چطور ، کجا و چگونه بايد به تو برسم؟
    اي کاش به جاي عکس زيبايت
    وجود نازنينت پيش رويم بود
    و حرف هاي نا گفته ام را مي شنيدی
    به راستي که تو اولين عشق راستينم هستي
    شايد در گذشته هرگز اينچنين عاشق نشده بودم
    اما؛
    حال خوب مي دانم که فقط با شنيدن نام زيبايت
    چشمانم بي اختيار مي بارد
    اي اميد آخرينم
    بدان که هر روز ، هر ساعت و هر لحظه
    به در گاه آفريدگار تو دعا مي کنم
    تا فقط يک بار بتوانم
    چشمانم را زنداني نگاهت کنم
    یک نفر هست که از پنجره‌ها
    نرم و آهسته مرا می‌خواند
    گرمی لهجه بارانی او
    تا ابد توی دلم می‌ماندیک نفر هست که در پرده شب
    طرح لبخند سپیدش پیداست‌
    مثل لحظات خوش کودکی‌ام‌
    پر ز عطر نفس شب‌بوهاست‌
    یک نفر هست که چون چلچله‌ها
    روز و شب شیفته پرواز است
    توی چشمش چمنی از احساس
    توی دستش سبد آواز است
    یک نفر هست که یادش هر روز
    چون گلی توی دلم می‌روید
    آسمان، باد، کبوتر، باران‌
    قصه‌اش را به زمین می‌گوید
    یک نفر هست که از راه دراز
    باز پیوسته مرا می‌خواند[/I]
    ياد بگذشته به دل ماند و دريغ

    نيست ياري كه مرا ياد كند

    شعر گفتم كه ز دل بردارم

    بار سنگين غم عشقش را


    ديده ام خيره به ره ماند و نداد

    نامه اي تا دل من شاد كند



    خود ندانم چه خطائي كردم

    كه ز من رشته الفت بگسست

    در دلش جائي اگر بود مرا

    پس چرا ديده ز ديدارم بست



    هر كجا مي نگرم، باز هم اوست

    كه بچشمان ترم خيره شده

    درد عشقست كه با حسرت و سوز

    بر دل پر شررم چيره شده



    گفتم از ديده چو دورش سازم

    بي گمان زودتر از دل برود

    مرگ بايد كه مرا دريابد

    ورنه درديست كه مشكل برود

    در ببنديد و بگوئيد كه من

    جز او از همه كس بگسستم

    كس اگر گفت چرا؟ باكم نيست

    فاش گوئيد كه عاشق هستم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا