mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • قلب من مال تو است ، دلم درگیر دل تو است ،

    نامت برای همیشه در قلبم حک شده است!

    تو با من چه کردی ، دلم را با حضورت گرم گرم کردی ،

    نامت را همراه با عشق در دفتر دلم تا ابد ثبت کردی
    نگاهت آویخته است

    بر کنار تمام سایه‌های خیالم

    چشمانت همچنان مرا می‌کاود

    یاد نگاهت با من است هر جا که باشم

    من و تو

    آرامش و سکوت

    در خلوتی دور

    آسمانی ابری

    باران گه گاه

    روشنایی شمعی

    آرزوی من چیزیست به همین سادگی ...

    سنگی بگذار بر کلمات من

    چراغی روشن کن

    دانستم بی واژه تو را دوست دارم ...

    به چشمان تو که فکر میکنم

    گویا ثانیه ها از رفتن باز می ایستند

    من دیگر در چشمان توام

    به چشمانت که مینگرم خودم را میبینم

    آری من دیگر در چشمان تو ام

    من زندگی ام وهمه احساسم...برای توست...!
    آسمان هم انتهایش مهر توست مهربان این آسمان از آن توست آسمانم هدیه ای از سوی من تا بدانی قلب من هم یاد توست....
    من با تو سخن می گوییم ، با تو دارم سخنی...

    با تو ای خفته به هر موج نگاهت فریاد!

    با تو ای همراز ، با تو ای تنها همدم من...

    با تو ای مرد غریبی که به من می نگری...

    گوش کن با تو سخن می گویم...

    من غریب...!

    از همه مخلوق خدا- تو بمن هم نفسی

    غیر تو هم سخن و همدل من در همه ی ملک خدا نیست کسی...
    مصرعی از قلب من

    با مصرعی از قلب تو

    شاه بیتی می شود در دفتر و دیوان عشق
    دلم میخواست ميدانستي شبها...

    تنها ستاره اي را كه به نامت زده ام...

    به چشمانم سنجاق ميكنم...

    تا يادم نرود در روي زمين كسي هست...

    كه سبزي لحظه هايش .... آرزوي من است !

    دلم میخواست می دانستی...

    که شادی ات... دنيای من است...

    و اندوهت... ويرانی لحظه هايم!


    که چگونه در خنده هايت به اوج می رسم...

    اما کاش می توانستم نشانت دهم...

    که با هر نفسم...

    دانسته و يا ندانسته...

    به یادت هستم

    به تو فکر میکنم به کسی که

    نامش در اندیشه من

    عشقش در قلب من

    کلامش در دفتر من
    تو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمیشوی

    تو خاطره ای هستی ماندگار در دفتر دلم که فراموش نمیشوی

    همیشه تو را در میان قلبم میفشارم تا حس کنی

    تپشهای قلبی را که یک نفس عاشقانه برایت میتپد

    از وقتی آمدی بی خیال تمام غمهای دنیا شدم

    و تو چه عاشقانه شاد کردی خانه قلبم را

    از وقتی آمدی گرم نگه داشتی همیشه آغوشم را ،

    عطر تنت پیچیده فضای عاشقانه دلم را

    همیشه پرتو عشق تو در نگاهم میتابد ، همیشه دلم به داشتن تو می بالد،

    دستانم دستان را میخواهد و اینجاست که گلویم ترانه فریاد عشق تو را میخواند

    چون همین گونه مرا عاشق خودت کردی ،

    همینگونه مرا اسیر عشق و محبتهایت کردی

    از وقتی آمدی ،آمدنت برایم یک حادثه شیرین در زندگی ام بود،

    نگاهم مال تو هست ، دلم گرفتار تو است ،

    من تو را دارم و به هیچکس جز تو نمی اندیشم

    مال من هستی و همین است که من زنده هستم
    یکنفر در هـمین نزدیکــی ها

    چــيزی

    به وسعت یک زنــدگی برایت جا گذاشته است

    خیالـــت راحت باشد

    آرام چشمهایت را ببــند

    یکنفر برای همه نگرانـــــی هایت بیــدار است

    یکنفر که از همه زیبایی های دنیــا

    تـنهـا تـــو را بـــــاور دارد ...

    یادتـ نرود
    از من نپرس چقدر دوستت دارم

    اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست.

    به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم!!!

    مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد؟

    مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم؟


    بگو معنی تمرین چیست ؟

    بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟

    بریدن از خودم را ؟

    مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی ...

    از من نپرس که اشکهایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم؟

    همه می دانند که دوری تو روحم را می آزارد!!!

    تو خود پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند.

    نگاهتت را از چشمم برندار مرا از من نگیر ..
    دوری از من اما چه نزدیك است دلهایمان

    تو و من

    دوریم اما دستانت در دستان من است

    دوریم اما دلهایمان نزدیك است

    با عشق
    براي تــو مي نويسم ..

    از عـُـمـق احـساسم

    مي نويسم تا شـايد بداني

    که تپش قلـبم در سينه به خاطــر توست
    عاشق نگاهی پاک و بی ریا
    عاشق سبزی بهار و عاشق تمام شقایق های دنیا

    براي تــو مي نويسم کـه بداني

    تــو بودي آن يگانه عشــقي که در لا به لاي خــرابه هاي قلـبـم لانه گزيد

    و از آنهــا گلســتاني جاودانــه ساخت

    براي تــو مي نويسم تا بداني

    دوري ات براي مــن مثل دوري ماهــي از آب است

    و دوري کبوتر از آســمان

    براي تو مي نويسم اينک از عـُـمــق وجــودم . . .

    با فــريادي خامــوش که در لا به لاي هــيـاهــوي عـشـقت گــُم شده است

    براي تــو مي نويسم اينک تا بداني دوســتـَت دارم !
    من نه عاشق بودم

    و نه محتاج نگاهی كه بلغزد بر من

    من خودم بودم و یك حس غریب

    كه به صد عشق و هوس می ارزید

    من خودم بودم و دستی كه صداقت می كاشت

    گر چه در حسرت گندم پوسید
    یکنفر در هـمین نزدیکــی ها

    چــيزی

    به وسعت یک زنــدگی برایت جا گذاشته است

    خیالـــت راحت باشد

    آرام چشمهایت را ببــند

    یکنفر برای همه نگرانـــــی هایت بیــدار است

    یکنفر که از همه زیبایی های دنیــا

    تـنهـا تـــو را بـــــاور دارد ...

    یادتـ نرود
    جاودان من

    در خلوت شبانه ام

    در لحظه های اشک و سکوت و تنهایی ام

    و در تمام ثانیه هایی که نامت بر زبانم جاری است

    یاد و خاطره توست که مرا زنده نگه می دارد

    تمام قلبم لبریز از مهر توست

    و من این میراث را تا ابد زنده نگه خواهم داشت

    تا آخرین نفس

    من در این روزهای با تو بودن

    به زیر سقف نگاهت رشد کردم و بالیدم

    و آسمان قلبت را

    تا بی نهایت عشق پیمودم

    و رسیدم به آرامشی ابدی

    به رؤیایی حقیقی

    من دوست دارم از تو بگویم

    ای جلوه یی از آرامش

    من دوست دارم از تو شنیدن را
    همیشه باش
    حضور داری

    در تمام روزهایی که من فکر می کنم زندگی زیباست

    و زیبایی حضورت لحظه هایم را چه عاشقانه کرده

    و من با تو زندگی را دوست دارم

    وقتی هستی آسمانم آبی ست...خالی از طوفان دلتنگی

    و گنجشکها هم صدای عشقند و آواز خوشبختی می خوانند

    گلها به رویم لبخند می زنند و نسیم چه مهربان است با من

    شمعی هستی برای پروانه ای که بی قرار طواف می کند تو را

    و مهمانی لبخند هاست بر لبهای خاموش

    چشمهایم را بسته ام و حضورت را با همه وجودم حس می کنم

    و در سینه فریاد دوستت دارم سر می دهم
    تا کسی نشنود و نداند راز بودنت را..
    مي خواهم اين بار از تو بگويم ....... از تو بهترينم



    دوست دارم من باشم و کاغذ و خودکار ي که فقط نام تورا بنويسد

    با تو حرفها دارم به اندازه ي هزار سال...سالها يي که ديگر متعلق به توست

    دلم را به ياد تو با دريا و آرزوهاي زيبايي آميخته ام

    آرزوها يي که اول و آخر آن تو هستي

    مي دانم که يک روز دنيا تمام ميشود

    ولي عشق تو همچنان پابر جاست

    با تو خواهم ماند وتنها تو با من بمان

    كه وقتي تو هستي گويي تمام خوبيهاي دنيا را به يكباره در كنار خود دارم
    براي تــو مي نويسم ..

    از عـُـمـق احـساسم

    مي نويسم تا شـايد بداني

    که تپش قلـبم در سينه به خاطــر توست
    عاشق نگاهی پاک و بی ریا
    عاشق سبزی بهار و عاشق تمام شقایق های دنیا

    براي تــو مي نويسم کـه بداني

    تــو بودي آن يگانه عشــقي که در لا به لاي خــرابه هاي قلـبـم لانه گزيد

    و از آنهــا گلســتاني جاودانــه ساخت

    براي تــو مي نويسم تا بداني

    دوري ات براي مــن مثل دوري ماهــي از آب است

    و دوري کبوتر از آســمان

    براي تو مي نويسم اينک از عـُـمــق وجــودم . . .

    با فــريادي خامــوش که در لا به لاي هــيـاهــوي عـشـقت گــُم شده است

    براي تــو مي نويسم اينک تا بداني دوســتـَت دارم !
    دوری از من اما چه نزدیك است دلهایمان

    تو و من

    دوریم اما دستانت در دستان من است

    دوریم اما دلهایمان نزدیك است

    با عشق
    عشق رنگینی نگاه من و توست که عمق وجودش ناپیداست

    تا فراسوی جهان

    دانی که جهان ندارد پایانی

    پس بیا همچنین و همچونان

    رنگینی نگاهمان باشد تا فراسوی جهان
    می خواهم ستاره را در آسمان بنشانم

    عشق را در زمین

    صداقت را در چشمان همیشه عاشق

    و نام انسان را در نگاه سکوت .
    گفتند

    شعر‌های من

    جوشش دریاست

    بی شک

    کمی‌بالاتر

    به چشمه ای می‌رسند

    که تو هستی.
    تو را من دوست می دارم...

    به وقت بارش باران



    به وقت تابش خورشید

    به وقت رویش گلها



    به وقت شوق دیدار صنـــوبرها

    به وقت خیزش شبنم به روی برگ نیلوفر



    به وقت ریزش برف سپید از ابر صد پاره


    تو را ای خوب بی پایان



    تو را ای عشق رویایی

    تو را من تا همیشه دوست می دارم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا