mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تنهآ باشــے ..

    غــــَروب جمعــﮧ بــآشـב ..

    بـــآرآטּ هــم ببآرב ..

    احــسآس میکنـــے بلــآتـکـــلیــف تــریــטּ آבمَ בنیآ هستـــے ...!

    چـــقدر سَختـﮧ ؛

    هَمـﮧ سُرآغـ كــَسیو اَزت بگیرَטּ ..

    كـِ فقط تو میدونـﮯ كـِ دیگـﮧ نیست ...

    سَخت تَرش وَقتیـﮧ كـِ مَجبورﮮ لَبخند بزَنـﮯ و بگـﮯ خوبـ✗ــﮧ !!!

    פֿُـــ✗ـــــבـایـــــــــــــا . . .

    از تـمـــام בُنیــــــــــــــات . .

    فقط یــﮧ نفــــــــر رو می خوام . .

    زیـاבه؟

    وقتـﮯ مرا بغل مـﮯکنـﮯ ..

    چنان جاذبه‌ﮮ آغوشت به جاذبه‌ﮮ زمین غلبـه مـﮯکنـد ...

    کـه روحـم بـه پـرواز درمــﮯآیـد ...

    باور کن!

    هیچ ستاره ای قبل از آسمان متولد نشده

    نخ بادبادک نگاهت را پایین بیاور ...

    به من نگاه کن

    من اندازه ی همین آسمان برهنه

    دوستت دارم...

    و....

    و ....

    شايد كمي بيشتر از آن


    به زمين بنگر

    آسمان مكان فرداهاست

    اكنون به زمين بنگر اي آسمانيه من
    شبی که رفتی و شد بی تو در به در چشمم

    هزار کوچه تمنا نشست در چشمم

    تو در نگاه افق گم شدی و فهمیدم

    نمی رسد به تماشای تو دگر چشمم

    نمی شود به تو احساس خشک و خالی داشت

    سرود نام تو را با صدای تر چشمم

    به یاد گوشه ی چشمت پرید و پرپر زد

    به گوشه ی قفس ٫ ای گوشه ی جگر چشمم

    و سیب سرخ دلت فسمت رقیبان شد

    نچید میوه از این اشک بی ثمر چشمم

    بیا و بر لب چشمان خویش مستم کن

    که ساغری به سلامت کشد به سر چشمم

    خبر از آمدنت آمد و ترانه شدم

    خدا کند نزند باز بدنظر چشمم

    چرا به ناله ببندم غزل غزل خود را

    منی که بالب فریاد چشم در چشمم
    تا ابد از تو مینویسم

    تو فرسنگ ها از من دوری

    اما باز هم خیالم را به اسارت خاطراتت میکشی و به من این اجازه رانمیدهی که از یادت غافل شوم


    تفــاوتـی نــدارد خــــواب بـاشم يــا بيـــــدار

    زيبـــا تـــــرين تصــــويـــر پيش چشمــــانم

    همــيــشــه " تــــويـی"



    در کوچه ها نگاه نکن انجا نیست خاطراتمان

    تنها به دلت نگاه کن که تمام خاطراتمان انجا محفوظ هست
    هیچ رقیبی ندارم

    جزء آیینه

    که هر روز تو را نگاه میکند

    او را هم شکست خواهم داد
    به چشمهایت که نگاه میکنم

    آغازی میشوی برای انتهای

    تمام رویاهایم...چشمهایت را نبند

    اتنهای رویاهایم

    تو هستی.
    آمدنت دوستانه بود

    ماندنت عاشقانه بود

    همه حضورت عطر عشق داشت

    همچنان که دارد

    عاشقانه شروع کردم گامهایم را

    هنگامی که پنداشتم به سوی کسی می روم که تاآخــــر خط ایستاده است

    تا ابدیت....!



    عشق ِ ما همانند ِروز های هفته است!!!

    تو شـنـبـه و من جـمـعـه.....!

    نمیدانم چرا جـمـعـه اینقدر به شـنـبـه نزدیک است ...

    اما شـنـبـه از جـمـعـه دور ...؟

    حــواسم را ... پرت کرده ای ...

    آنقـــــــــدر دور ...

    که دیگر ...

    یــادم نیست تو رفته ای و من ...

    حـــــــواسم نیست ..!

    دنبالـ کسے نیستمـ کهـ وقتے میگمـ میرمـ ..؛

    بگهـ : نرو !

    کسے رو میخوامـ کهـ وقتے گفتمـ میرمـ ..؛

    بگهـ : " صبر کنـ منمـ باهاتـ بیامـ ...

    تنهـ ـا نرو ... ! "

    ڪــــــــــــــآش مـــــــــیــشٌـد ...

    خـٌــــودٍمـــٌو یـــﮧٍ جـــــآیی جـــــآ بٌگـــذارم...

    وَ ...بــَـرگــَـردم بــٍـبـــیــــنـَــم ...

    دیـــــــگـﮧٍ نـیـــســـتـــم ...

    " تــو" ...

    هـیچــ نـقـطهـ ضـعـفیـ نـداشـتـیـ...

    "مـن" داشـتـمـــ .!

    عـ ا شـ قـ تــ بـودمــ ...

    هــنوز همــ نبــودنــتــ درونمــ فریــاد میـ ـکشد ...

    و مــنــ خســته امــ ..

    از ســکوتــ خودمــ...

    بُغض ـهآیـَم رآ ..

    خروار خــروآر قورت میدَهــَمـ ..

    باشد کهـ دلتنگی ـهآیم ..

    فرصتــِ عرضِ اندام .. نداشتهـ بآشند ..!
    دیشبـ کهـ بهـ تو فکــر میکردمـ .... یهـ قطرهـ اشکـ از چشممـ چکید ...

    بهشـ گفتمـ چرا ازچشمانمـ بیرونـ امدﮯ ؟!

    اشکـ گفتـ .. :

    شخصـ زیبایـﮯ در چشمانـ تو منزلـ دارهـ ...

    دیگر جاﮯ براﮯ منـ نیستــــــــــــــ....

    صِدایَم کِهـــ میکنــــــــــی ..

    گُم میشَوَم دَر حجمِ بودَنَـــــــــــت ..

    دَر رویـــــ.ـــا هَم نمیتوانِستم دَرک کُنَم ..

    تــــــــ.ــــو را ...

    بِهــــ صورَتَم سیلی بِزَن ..!

    شایَــــــــد این بودَنَت ..

    فَقَط تَوَهمــــــــــــی دُختَرانهــ باشَد ..

    می ایم

    می مانم

    وبرایت مینویسم اینجا ....

    مینویسم تا شاید با نوشتن ذره ای از دلتنگیم کم شود

    مینویسم از خاطراتمان .... از لحظه هایی که هیچوقت فراموش نخواهند شد ........

    با نوشته هایم....... تو را....... و دفترخاطراتم را مرور میکنم که در برگیرنده تمام خاطرات من است

    نوشته هایم بی تو معنا ندارند .....

    پس بمان و همیشه باش

    زیرا لحظه های زندگیم وخاطراتم تنها به یاد تو و با تو معنا دارد .....

    دوستت دارم .......
    وقتی که خانه نیستم ..

    کلید را دم پله اول ..

    زیر همان گلدان سفال همیشگی گذاشته ام ..

    تا رویایت اگر آمد ..

    پشت در نمی ماند!

    درنِگاهَت چیزیسـ ـت کـ ـہ نِمیدآنَمـ ـ چیسـ ـ ت ?!

    !...مثل آرامِش بَعـ ـ ـداَز یِک غَـ ـمـ ـــ ...!

    ✗ مِثل پیداشُدَن یِک لَبخَنـ ـ ـ ـد ..،×

    مِثل بـ ـوے نَمـــ ِ بعَداَز بـ ـ ـاراטּ ..

    درنِگاهَت چـ ـیزیست کـ ـہ نمیدآنَم چـ ـیسـ ـت?!

    مَـ ـ ـטּ بــہ آטּ مُحتاجَـ ـ ـمــ ..

    این منم که در وجود خود تو را می بینم

    تو هم می بینی

    و در دالان شب ، گهی کنار من می نشینی

    آرزو ،‌ گم کرده در خیال تو

    تکیه گاهی نیست در مدار روشنایی

    و از تو می پرسم

    کدامین ره به رویای تو می پیوندد
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا