mani24
پسندها
36,494

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بی گاهان

    به غربت

    به زمانی که خود درنرسیده بودــ

    چنین زاده شدم در بیشه ی جانوران و سنگ،

    و قلب ام

    در خلاء

    تپیدن آغازکرد.

    گهواره ی تکرار را ترک گفتم

    در سرزمینی

    بی پرنده و بی بهار.

    نخستین سفرم بازآمدن بود از چشم اندازهای امیدفرسای ماسه و خار


    بی آن که با نخستین قدم های ناآزموده ی نوپایی ی خویش به راهی دور رفته باشم.

    نخستین سفرم

    بازآمدن بود.

    دوردست

    امیدی نمی آموخت.

    لرزان

    بر پاهای نو راه

    رو در افق سوزان ایستادم.

    دریافتم که بشارتی نیست

    چرا که سرابی در میانه بود.

    دوردست امیدی نمی آموخت.

    دانستم که بشارتی نیست:

    این بی کرانه

    زندانی چندان عظیم بود

    که روح

    از شرم ناتوانی

    در اشک

    پنهان می شد.
    عشق من

    دستانت ......گرمی خورشید را دارد ...

    چشمانت ....پاکی اسمان را ...

    بزرگی قلبت به اندازه دنیا ...

    سینه های مردانه ات که مرا تکیه گاهی محکم است ...

    مرا ......

    چه موهبت بزرگیست که تو را دارم ...

    شاهزاده ی من ...












    عشق من

    دستانت ......گرمی خورشید را دارد ...

    چشمانت ....پاکی اسمان را ...

    بزرگی قلبت به اندازه دنیا ...

    شانه های زنانه ات که مرا تکیه گاهی محکم است ...

    مرا ......

    چه نعمت بزرگی ست که تو را دارم ...

    شاهزاده ی من ...

    عشق من

    دستانت ......گرمی خورشید را دارد ...

    چشمانت ....پاکی اسمان را ...

    بزرگی قلبت به اندازه دنیا ...

    سینه های مردانه ات که مرا تکیه گاهی محکم است ...

    مرا ......

    چه موهبت بزرگیست که تو را دارم ...

    شاهزاده ی من ...










    ﻣـﺎ ﮐـﻪ ﻧﺪﯾﺪﯾــﻢ ,

    ﻭﻟـﯽ ﻣﯿﮕـﻦ ﺧﯿـﻠﯽ ﺣـﺎﻝ ﻣﯿـﺪﻩ

    ﯾﮑـﯽ ﻭﺍﻗﻌـﺎ از تهِ دلش
    همینجوری که هستی ﺩﻭﺳﺘـﺖ ﺩﺍﺷﺘـﻪ ﺑـﺎﺷﻪ...

    ای کاش زبان نگاهم را می دانستی

    و با این همه سکوت

    مرا به خاموشی متهم نمی کردی

    کاش می دانستی من همیشه

    با زبان چشمانم با تو سخن می گویم

    چشمانی که از ندیدنت

    سیل ها دارند برای جاری ساختن

    سخن ها دارند برای گفتن

    غزل ها دارند برای از تو سرودن و

    عشق ها دارند برای از تو فریاد کردن

    کاش می دانستی که من تو را

    دوست دارم

    کاش می دانستی
    از این همه فاصله

    از انتهای نامعلوم این کوچه های بی چراغ و چلچله

    چرا .........می ترسم ...... ؟

    من از لحظه ای که چشم های تو

    بین آوار این همه نگاه معنا دار گم شوند

    من از دمی که بازدم تو پاسخش نباشد

    می ترسم

    اما اگر راستش را بخواهی

    نمی دانم که از عاقبت این همه ترانه های بی جواب

    می ترسم یا نه؟!

    فقط می دانم که.....عاشقم

    عاشق سکوت ستاره

    عاشق لطافت صبح

    عاشق صبر خدا

    من عاشق ترانه های بی قفس ِ پر از کبوترم

    من عاشق واژه های ساده و بی تکلفم

    واژه هائی که بشود با آب غسلشان داد

    من عاشق نگاهی از جنس آب

    و

    لبخندی از جنس صداقتم!

    من عاشق عطر یک احساس باران زده ی نمناکم

    من عاشق یک دنیا آسمان زلالم

    که ببارد .... که برای من بشود ،

    بهانه ای از جنس معجزه

    تا بگویم تو را به حرمت این ابرها که می گریند قسم....

    از این ساده تر و بی تکلف تر در کلام من نمی گنجی



    ای معنای عاشق بودنم

    دلتنگی ها تو بردار به روی قلبم بزار



    تکیه بده به شونم تو این مسیر دشوار



    اگه منو نمی خوای حرف دلم رو گوش کن



    فقط برای یک بار بعدش خدانگهدار



    بعدش خدانگهدار



    تنهای خیلی سخته وقتی چشام به راهه



    وقتی که شب سیاهه وقتی که بدون ماهه



    تنهای خیلی تلخه وقتی که بی تو هستم



    تنها مونده دستم با این دل شکستم





    دلتنگی هامو بردار پیش خودت نگه دار



    هر وقت که تنها شدی منو به یادت بیار



    داری میری نمیخوام وقت تو بگیرم



    این حرف آخر من :



    دوستت دارم

    کاش می دانستی چقدر تو را دوست دارم....

    کاش می دانستی که تمام زندگی منی و بدون تو این زندگی برایم زیبا نیست...

    کاش می دانستی شب و روز ، لحظه به لحظه به یاد تو هستم

    ، با یاد تو زندگی می کنم و به عشق تو نفس می کشم عزیزم...

    کاش می دانستی چقدر برای من عزیزی ...

    اگر می دانستی هیچگاه خنجر سرد در این دل عاشقم فرو نمی کردی!

    اگر می دانستی هیچگاه طاقت دیدن اشکهای مرا نداشتی عزیزم!

    کاش می دانستی که تو تمام هستی منی و این دنیا را بدون تو نمی خواهم!

    عزیزم باور کن که دوستت دارم ، بیشتر از آنچه که تصور می کنی !

    باور کن این قلب عاشقم تنها به عشق تو می تپد و تنها یک نام

    و آن هم نام مقدس تو در آن حک شده است
    زيباترين تصويري که در زندگانيم ديدم

    نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود.

    زيباترين سخني که شنيدم سکوت دوست داشتني تو بود.

    زيباترين احساساتم گفتن دوست داشتن تو بود.

    زيباترين انتظار زندگيم حسرت ديدار تو بود.

    زيباترين لحظه زندگيم لحظه با تو بودن بود.

    زيباترين هديه عمرم محبت تو بود.

    زيباترين تنهاييم گريه براي تو بود.

    زيباترين اعترافم عشق تو بود...



    دلتنگ توام.

    تا شادمانه مرا ببینند

    شاخه‌ها

    به شکل نام تو سبز می‌شوند،

    پرنده کوچکی که نمی‌دانم نامش چیست

    حروف نام تو را

    بر کتابم می‌ریزد،

    آفتاب

    به شکل پروانه‌ای از مس

    گرد صدایم

    بال می‌زند،

    و می‌دانم سکوت

    فقط به خاطر من سکوت است،

    اما من

    دلتنگ توام

    شعر می‌نویسم

    و واژه‌هایم را کنار می زنم

    که تو را ببینم ...

    بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده

    فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...

    اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم

    باور نمیکنم اینک بی توام

    کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری

    کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی

    تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ،

    تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...

    کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم

    در حسرت چشمهایت هستم ،

    چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد

    بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده

    در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ،

    هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...

    هنوز هم بند کفش هایم بهانه ی تورامیگیرند عطر دست های تورا میخواهند بی بهانه باز میشوند

    وسعی میکنند نگذارند راه برم می پیچیند به پاهایم وبهانه ی تورا میگیرند
    کاش که بودی .....

    شــنیــــدن درد دل یــــک مَــــــــرد. . .



    "مَـــــــــــرد" می خـــواهـــد. . .



    بــــاورکنیـــــد!!!!



    جهت مشاهده ی تصویر در ابعاد واقعی 1076x658 پیکسل اینجا کلیک کنید.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا