mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • صدای باران میاید
    نمیدانم
    دل کدامین عاشق گرفته
    اما میدانم
    باران وقتی میبارد
    تنها میتوانم
    برای نداشتن انکه دوستش دارم
    اشک بریزم
    با خدا درودل کنم و گاهی دعوا کنم
    اما هنوز نمیدانم چرا تا دلم میگیرد
    باران با چنان شدتی میبارد
    که کسی نمیتواند به زیرش برود
    ولی بیشتر
    دلم میخواهد به زیرش بروم
    و ارام ببارم
    بی توجه به نگاه ادمها
    خوب یاد گرفتم بخشیدن هنریست بس عظیم
    هر کس این هنر را داشته باشد
    ببخشد و بگذرد
    انگاه میبیند دنیایش خیلی زیباست
    نمیدانم دنیا به چه جرمی مرتکب شدم که
    بخشیده نمیشوم
    هرگاه سکوت کنی در برابر همه به خیالشان ضعیف هستی اما در اصل انها ضعیف هستند که هنوز متوجه سکوت نمیشوند این سکوت را شاید دوست ندارم اما خوب میدانم خیلی اذیت شدی و احساس خوب نداری امیدوارم زود حالت خوب بشه و برگردی
    دل تنگ که باشی هر کجا و هر لحظه هر کس بخواهد تو را شاد کند انقدر بی حوصله هستی که حتی بهشان لبخند نمیزنی
    شلوغ ترین لحظه ان زمان هست که کلی ادم کنارت هستند ولی وقتی بهشان نیاز داری تنها تعداد محدودی کنارت هستند یا اصلا کسی نیست
    در این مواقع میفهمی انها که هر روز در حال تعریف و تمجید هستند تا وقتی باب میلشان عمل کنی دوستت دارند اما تا بخواهی خودت باشی حتی نگاهت هم نمیکنند
    مثل اینکه تولدت بود دیروز تبریک میگم خوب اطلاع نداشتم البته یکبار گفته بودی فروردینی هستی میخواستم فروردین تبریک بگم اما دیدم دوستات تبریک میگن گفتم یک تبریکی بگم
    قلب یخی شده ام را
    تنها اغوشی میتواند اب کند
    که به همان اندازه که میگوید دوستت دارم
    برای داشتنم تلاش میکند
    کاش ادمها یاد می گرفتند
    وقتی کسی بهشان اعتماد میکند جای اینکه با سهل انگاری از بین ببرند
    با دقت از ان مراقبت کنند
    اینگونه وقتی به هم چیزی می گویید نمیتوانید بی وجود اعتماد ان را باور داشته باشید
    فریاد زد و گفت عشق چیست
    ارام لبخندی زدم و گفتم
    ان پروانه میبینی که دور چراغ می گردد او عاشق یک چراغ شیشه ای هست که هرگز او را تعالی نمیبخشد
    حال ان یکی پروانه که شمع را انتخاب کرده نگاه کن میبینی چگونه میسوزد اما باز هم میچرخد به دور شمع و میبینی شمع هم برای پروانه اشک می ریزد این دو عاشق و معشوق حقیقی هستند که با مرگ هم میمیرند
    و ان عاشق و معشوقی که اول گفتم هرگز به وصال نمی رسند تنها به سراب می رسند
    انبوه دل تنگی انجا معنا میابد که از دور تماشا کنی انکه دوستش داری و او حواسش حتی به نگاهت نباشد
    میدانی محرم رازم خدا و تنهایی و تنهایی هست و خیلی وقته دیگر هیچ دوست داشتنی نمیتواند باعث لبخندم شود حتی انکه خیلی برایم عزیز هست در حین گفتن این کلمه هر بار مرا بی احساس یا سنگدل خطاب میکند در ان لحظات پر از درد میشوم از روزی که با ادم انتقام جویی اشنا شدم و برای گرفتن انتقامش از من استفاده کرد از ان روز فهمیدم این دنیا همه به دنبال اهداف خودشان هستن حتی بعد از کاری که با من کرد از دور دیدمش نوشته بود دیگر یک زندگی جدید دارد برایش شاد شدم اما حال در سکوت و تنهایی اسیر هستم حتی کسی صدای فریاد خاموشم را نمیشنود و من هر لحظه ارزو دارم کودکی بودم تا بتوانم در اغوش مادرم زار بزنم اما همیشه در سکوت اشک ریختم هر بار اکشها را پاک کردم اخر هرگز طاقت دیدن اشکی را ندارم اما نمیدانم اصلا کسی برایش مهم هست من اشک میریزم ولی در سکوت هر بار در حین نوشتن بعضی از حرفهایم اشکهایم روان میشود و شما ادمها ان را خیلی راحت میخوانید تنها حواستان به این قطرات اشک بی پناه ادمی باشد اینقدر ساده نخوانید بلکه درد درونش را بفهمید
    دلم تنگ است................




    دلم اندازه حجم قفس تنگ است



    سکوت از کوچه لبریز است



    صدایم خیس و بارانی است


    نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانی است.


    نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند


    مثل آسمانی که امشب می بارد....


    و اینک باران


    بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند


    و چشمانم را نوازش می دهد


    تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم . . .
    خاموشتر از گذشته محو سکوت شده ام…چند برگ کاغذ،يک خودکار نيمه تمام،و دلي که هيچگاه همراه من نبوده است در کنارم نشسته اند…غافله دقايق از مقابلم مي گذرد...با حسرت نگاهش مي کنم.ديگر حرفهايم براي کاغذ تازگي ندارددفترها خط مرا نمي خوانندوکلمات که از ناشناخته ترين نقطه ي خيالم فرياد مي کشندهيچ حسي را در کسي بيدار نمي کنند
    يک شبي مجنون نمازش را شکست
    بي وضو در کوچه ليلا نشست

    عشق آن شب مست مستش کرده بود
    فارغ از جام الستش کرده بود

    سجده اي زد بر لب درگاه او
    پر زليلا شد دل پر آه او

    گفت يا رب از چه خوارم کرده اي
    بر صليب عشق دارم کرده اي

    جام ليلا را به دستم داده اي
    وندر اين بازي شکستم داده اي

    نشتر عشقش به جانم مي زني
    دردم از ليلاست آنم مي زني

    خسته ام زين عشق، دل خونم مکن
    من که مجنونم تو مجنونم مکن

    مرد اين بازيچه ديگر نيستم
    اين تو و ليلاي تو ... من نيستم

    گفت: اي ديوانه ليلايت منم
    در رگ پيدا و پنهانت منم

    سال ها با جور ليلا ساختي
    من کنارت بودم و نشناختي

    عشق ليلا در دلت انداختم
    صد قمار عشق يک جا باختم

    کردمت آوارهء صحرا نشد
    گفتم عاقل مي شوي اما نشد

    سوختم در حسرت يک يا ربت
    غير ليلا برنيامد از لبت

    روز و شب او را صدا کردي ولي
    ديدم امشب با مني گفتم بلي

    مطمئن بودم به من سرميزني
    در حريم خانه ام در ميزني

    حال اين ليلا که خوارت کرده بود
    درس عشقش بيقرارت کرده بود

    مرد راهش باش تا شاهت کنم
    صد چو ليلا کشته در راهت کنم
    اینگونه در غروب غریبانه غرور

    یاد طلوع گاه به گاه که مانده ای

    درگیرودار وحشت این مردم بی عاطفه

    مجنون چشمهای سیاه که مانده ای

    این شهر را خسوف عشق فرا گرفته است

    دیگربه شوق صورت ماه که مانده ای

    اینجا تمام رهگذرانش غریبه اند

    هی چشم انتظار که مانده ای
    به زمزمه های دوردست گوش می سپارم

    طوفان پیش روست...

    و پشت سر، پل ها همه شکسته

    راهی نیست؛

    محکوم به رفتنیم

    دستی مرا از پس خویش می کشد

    پاهایم در اختیار نیست

    دچار گشته ام

    دچار بی سببی...

    هوا پر از رفتن است

    باید بروم

    ...به خویشتن نمی روم این راه را،

    تو می دانی؛

    در من حس غریبی ست که رنج روزگار را می شوید

    با غبار خسته ی تن خویش،

    گردی به زمان می فشانم زین سفر؛

    در پس این زخم های تیره،

    نوری نهفته است؛

    دچار گشته ام...

    می دانم صبور باید بود

    صبور باید بود،

    عبور باید کرد...

    گشاده و پربار؛

    سکوت سنگینی ست؛

    چه می توان کردن؟!

    که راه در پیش است؛
    نیستی ........

    ستاره ات خیلی دلتنگه .......کجایی ؟؟؟؟.......چرا ستاره ات پیدات نمیکنه ؟؟؟

    دلتنگم .........در ساحل دریا قدم میزنم .......وتنها تو را با ترانه هایم و دلم جستجو میکنم .......

    برگرد ..........وهمیشه باش ......زیرا با وجود توست که ترانه هایم معنی میگیرند
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا