mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • با صدای بلند هم به کسی بگی دوستت دارم
    وقتی دوستت نداره
    حتی نمیشنوه حتی نگاهتم نمیکنه
    پس همون بهتر که همیشه دوست داشتنم پنهان میکردم
    و ازش فاصله گرفتم تا بتونم فراموش کنم
    کسی که هزار نفر ادعا دارند عاشق ماست
    نه عاشق تو نیست
    میگفتن از زندگی ما برو بیرون نمیخوایم ببینیم با اون هستی
    پس دور شدم تا حداقل
    دیگه کسی اذیتم نکنه
    اما همیشه به خودم میگفتم اون ادم هرگز عاشق نمیشه
    هرگز کسی دوست نخواهد داشت
    ولی یه چیز میدونم اون هم عاشق کسی مثل خودش میشه به همین سادگی
    روزی که عاشق یکی مثل خودش شد بهتره ارامش خودت حفظ کنی
    چون تمام رفتارهای خودت خواهد داشت
    چقدر ساده میشه گفت دوستت دارم
    اما میدونم گفتنش ساده هست
    مهم حقیقت داشتنش هست
    وگرنه همه میگن بی مقدمه دوستت دارم
    خیلی خسته ام از ادمهایی که ادعا دارند دوستم دارند
    اما هیچ کدومشون واقعا دوستم نداره
    یکی شیفته ظاهرم میشه
    یکی شیفته صدام
    یکی شیفته رفتارم
    اما هیچ کدومشون خودم نخواستن
    تنها نیمی از اون چیزی که دارم خواستن
    چه سخته دنبال کسی میگردم
    که واقعا دوستم داشته باشه
    کسی که مال هم هستیم
    نمیدونم اما امیدوارم پیداش کنم
    تا اینجوری از دست این همه
    عاشق که تمامشون
    فقط تو ادعا محشرند
    راحت بشم
    عاشقایی که تا میگم خودم کسی دوست دارم
    بعد از اینکه میفهمند اصلا طرف ندیدم
    اصلا با هم نبودیم
    بهم میگن تو فقط باید مال من بشی
    دیگه به اون فکر نکن قول میدم حسابی جاش برات پر کنم
    چقدر خسته میشم از این حرفها
    اخه هیچکدوم نمیتونن مال من باشند
    نه بخاطر اونی که دوستش دارم
    اخه خوب میدونم اونم دوستم نداشت فقط میگفت دوستت دارم اما اون تنها شیفته این شده بود
    که مثل بقیه زیادی باهاش نبودم اما تا اومدم باهاش راحت باشم من خیلی راحت رها کرد و رفت
    پس سعی میکنم دیگه دل تنگش نباشم
    وقتی اون بی خیال من هست چرا بهش فکر کنم
    چرا غمگبین باسم وقتی اون در نبود من شاد هست
    کنار تو فقط آروم میشم

    پُر از دلشوره ام هر جای دیگه

    تو تقدیر منی بی لحظه ای شک

    چشات اینو بهم هر لحظه میگه

    تو می خندی پُر از لبخند میشم

    تمومِ زندگیم خوشرنگ میشه

    صدای پای تو تو خونه هر روز

    واسه من بهترین آهنگ میشه

    تو که باشی همه دنیا شبیه آرزوم میشه

    روزای سرد تنهایی

    تو که باشی تموم میشه

    چقدر خوشبختی نزدیکه

    کنار من که راه میری

    از این دنیا رها میشم

    تو که دستامو می گیری

    تو که خوشحال باشی

    خوبه خوبم

    دیگه از زندگی چیزی نمی خوام

    حالا که دستِ تو تو دستامه

    چه فرقی می کنه کجای دنیام

    کنار تو فقط آروم میشم...




    بخند ارامش من ........بخند زندگی من .......

    همیشه بخند ........همیشه بخند ........بخند که ستاره ات نیز همراه تو بخندد ........

    اینجا دفتری است از لحظه لحظه خاطرات من ........

    از قهرها و اشتی ها

    از دلدادگیها

    از دوست داشتنها

    از دور شدنها

    از اشکها و از لبخندها

    مینویسم و دفترم را مرور میکنم ......زیرا دربرگیرنده تمامی خاطرات من است ..........
    دفتری بود که گاهی من و تو
    می نوشتیم در آن
    از غم و شادی و رویاهامان
    از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
    من نوشتم از تو:
    که اگر با تو قرارم باشد
    تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
    که اگر دل به دلم بسپاری
    و اگر همسفر من گردی
    من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
    تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
    تو نوشتی از من:
    من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
    با تو گریه کردم
    با تو خندیدم و رفتم تا عشق
    نازنیم ای یار
    من نوشتم هر بار
    با تو خوشبخترین انسانم�
    ولی افسوس
    مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!
    دلتنگی



    باز امشب

    دلتنگی آمده تا بگوید به یادت هستم

    اشکهایم جاری شده تا بگویم خیلی دوستت دارم

    حس و حال مرا خودت میدانی ، آنچه که قلب مرا به این روز انداخته را خودت میدانی

    تو خودت میدانی چقدر برایم عزیزی ،

    می دانم که می دانی.

    در لحظه دیدارمان چه عاشقانه نگاه می کنی به چشمانم

    وقتی فکر میکنم به آن لحظه نفس میگیرد این قلب خسته ام

    وقتی فکر میکنم به تو را داشتن،با خود میگویم ای کاش که زودتر تو را داشتم

    تو مرواریدی هستی پنهان در اعماق قلب زندگی ام

    که زیبا کردی با حضورت زندگی مرا ،

    عاشقانه کرده ای صحنه بی پایان، لحظه ها را

    دلتنگی آمده تا بگوید همیشه در قلب منی

    عشق تو در دلم غوغا کرده تا بگویم تا ابد مال منی

    ناز نگاه تو ، برق نگاه زیبایت نرفته از جلوی چشمهایم

    هنوز گرمی دستهایت ،گرم نگه داشته دستهایم را

    هنوز احساس میکنم در کنارمی

    نفسهایم آمده تا بگوید به عشق تو است که زنده ام
    در سرزمين قلبم خانه اي ساختم که پنجره هايش هيچ گاه از ديدنت خسته نمي شوند ، در اين خانه هميشه

    خاطراتم را مرور مي کنم ، اگر چه ازت دور شدم ولي حرف هاي گرمت آرامش بخش دل پر از غم من است ، نام تو

    هميشه در ذهنم و ياد تو هميشه در قلبم جاريست.m
    در سرزمين قلبم خانه اي ساختم که پنجره هايش هيچ گاه از ديدنت خسته

    نمي شوند ، در اين خانه هميشه خاطراتم را مرور مي کنم ، اگر چه ازت دور شدم ولي حرف هاي

    گرمت آرامش بخش دل پر از غم من است ، نام تو هميشه در ذهنم و ياد تو هميشه در قلبم

    جاريستm
    یاد آن بوسه که هنگام وداع

    برلبم شعله ی حسرت افروخت

    یادآن خنده ی بیرنگ و خموش

    که سراپای وجودم را سوخت

    رفتی ودل من ماند به جای

    عشقی آلوده به نومیدی ودرد

    نگهی گمشده در پرده ی اشک

    حسرتی یخ زده در خنده ی سرد

    آه اگر باز به سویم آیی.M.M

    دیگر از کف ندهم آسانت

    ترسم این شعله ی سوزنده ی عشق

    آخر آتش فکند بر جانت
    اشک عاشق

    راز دل در پس این پرده نگهدار ای اشک

    رحم کن بر من واین دیدۀ خونبار ای اشک

    تو ز دل آمده ای راز مرا فاش مکن

    حرمت خانه ازین بیش نگهدار ای اشک

    گونه را آتش غلتان تو میسوازند

    دیگر این گونه بدینگونه میازار ای اشک

    رنگ خون بودی و از غصه چه بیرنگ شدی

    من ندیدم دگری مثل تو غمخوار ای اشک

    زینهمه گوهر تابا ن که به دامن ریزی

    مانده ام از تو واز اینهمه ایثار ای اشک

    من به صد خون جگر لایق رویَش گشتم

    مهلتم ده به خدا- لحظه ی دیدار ای اشک

    درد پنهان دلم بر رخ تب دار مکش

    تا که آگه نشود از دلم اغیار ای اشک

    شور رویایی شیرین شرر شعلۀ توست

    بوالعجب!آتش وشوری وشکر بار ای اشک
    نوازش کن مرا با دستهای خیس از عشقت


    سرم را سخت در بر گیر


    که میخواهم ببارم من به دشت شانه هایت


    مرا بنگر چنان کز عشق آتش گیرد این غمهای پنهانم


    مرا بنشان چنان کز ماه رویت


    چراغانی شود شبهای تاریک بیابانم


    بیا
    بیا بنگر بیا بنشان
    بیا آتش بزن این دردهای بی پناهی را


    بیا بر هم بزن رسم جدایی را


    بیا
    بیا کز دوریت جانم بیابان است


    بیا بنگر که نام تو

    در این شبهای تنهایی


    مرا سوزاند


    پناهم ده در آغوشت دلم تنگ است
    زير باران بيا قدم بزنيم

    حرف نشنيده‌اي به هم بزنيم

    نو بگوييم و نو بيانديشيم

    عادت کهنه را بهم بزنيم

    و ز باران کمي بياموزيم

    که بباريم و حرف کم بزنيم

    کم بباريم اگر ولي همه‌جا

    عالمي را به چهره نم بزنيم

    چتر را تا کنيم و خيس شويم

    لحظه‌اي پشت پا به غم بزنيم

    سخن از عشق خود به خود زيباست

    سخن عاشقانه‌اي به هم بزنيم

    قلم زندگي به دست دل است

    زندگي را بيا رقم بزنيم

    هیچوقت بامن قهر نکن.........
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا