mahrokh_civil
پسندها
36

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خواهش می کنم، انجام وظیفه بود
    امیدوارم تونسته باشم براتون کاری انجام بدم
    راستی عیدتونم مبارک، انشاالله یک ماه تلاش و روزه داریتون مقبول درگاه حق قرار گرفته باشه
    برای آنکه کسی را با ادب بنامیم و یا وارون بر این، باید اندکی درنگ کرد و زمان را به کمک گرفت.
    اُرد بزرگ:gol:
    سلام خانوم مهندس
    الوعده وفا
    نوشتم براتون اما چون یکم مطالب زیاد شدن نتونستم تو صفحه پروفیالتون بذارم
    تو تالار عمران یه تاپیک زدم و اولشم نوشتم که این تاپیک سفارشی شماست.
    ان شاالله که براتون قابل استفاده و مفید باشه، فقط باید ببخشید که یکم دیر شد.
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=113693
    خواهش می کنم، این حرفا چیه
    چشم، حتما، یکم پیش خواستم بنویسم دیدم نمی تونم تمرکز کنم.
    خوشحال می شم اگه بتونم با اطلاعات کمی که دارم برای کسی مفید واقع بشم، این لذت داره نه خستگی.
    در اولین فرصت انشااله
    راستی این روزای آخر ماه رمضون من رو از دعا فراموش نکنین
    سلام خانوم مهندس
    ممنون بخاطر لطف زیادی که به این برادرتون داشتین
    من یه 2 روزی رفته بودم ماموریت، البته با موبایل به باشگاه سر می زدم اما خوب نمی شد جواب بدم. گفتم میاین می بینین که اومدم و رفتم، یه وقت خدای نکرده جواب ندادن رو به حساب بی ادبی نذارین.
    عکساتون واقعا قشنگ بودن، مخصوصا که مزین بودند به جملات استاد بزرگ
    در مورد آزمایش اسلامپ هم به روی چشم، فقط به من اجازه بدید تا بتونم تو یه فرصت مناسب، با ذهن باز در موردش بنویسم و براتون پست کنم
    یا فردا، یا پس فردا به دستتون می رسه انشاالله
    موفق باشید، در پناه حق:gol:


    در درون تو کسی است

    ‌دنیایی است

    وتو را یاری خواهد داد که خواستن را

    به شدن بدل کنی !

    و نیرویی نهفته که گامهایت را

    پیوسته به راه تواند برد ...

    پس خویشتن را آنگونه که می پسندی ترسیم کن !

    و هر روز تنها گام بردار... آرام و پرتوان ...

    در امتداد آن رویای دلپذیر ...

    آری! گاه چنین شود که تداوم راه

    سخت و نا ممکن آيد !

    رویاهایت را فرو مگذار ...

    پس آنگاه سحر گاه فراخواهد رسید

    که چشم بگشایی و خویشتن را ببینی

    بایسته و پرتوان ...

    و آمیخته ی آنچه که می خواسته ای ...

    این کمترین پاداش شهامت است

    و ایمان به آنکه در توست ...

    و آویختن به رویاهایت ...

    رویاهایت را فرومگذار ...............!


    دونالوین
    ماهرخ جان ممنون. ارزش واقعی عکسهای زیبای شما در تطابق اون با شرایط حال حاضر بنده 100 برابر شد..
    ممنون بابت لطفتون و حوصله ای که به خرج دادید و محبتی که باعث شد من رو هم قابل در دیدن این زیباییهای کلامی و تصویری بدونید.


    خدایا !
    به بنده هایت عادت می کنیم
    تا عادت به تو را ، از سر به در کنیم !

    به تو عادت می کنیم
    تا عادت به بنده هایت را از سر به در کنیم !

    تنها عادتی را با عادتی دیگر عوض می کنیم و در این میان هیچ وقت نمی فهمیم؛

    نه تو را ، و نه بنده هایت را ...
    خود را در حالت تسلط بر حوادث ببینید، بشنوید و احساس کنید. تا اینکه احساسی از اعتماد بصورت شرطی در شما بوجود آید و یقین کنید که با اعتماد به نفس و قدرت می توانید با هر اتفاقی مقابله کنید.:gol:
    آنتونی رابینز


    خالی ست

    اتاق کوچک من ...


    من

    تکیه داده ام سرم را

    به کتابی که

    نمی توانم بخوانمش !


    شاید

    کسی که

    به انگشت سبابه در می زند

    خدای خسته ي مهربان باشد ...!


    شبنم آذر
    ره آورد گفتگو با نادان دو چیز است: نخست از دست دادن بخشی از عمر و دیگری گرفتار شدن به افکار پوچ و بی ارزش.
    اُرد بزرگ:gol:
    امیرالمومنین علی (ع) فرمودند:
    سزاوار نیست که بنده خدا در دوران زندگی به دو خصوصیت اعتماد کند و به آن دل بسته باشد:
    یک عافیت و تندرستی و دیگری ثروت و بی نیازی است.
    زیرا چه بسا در حال صحت و سلامتی می باشد ولی ناگهان انواع مریضی ها بر او عارض می گردد و یا آنکه در موقعیت و امکانات خوبی است، ناگهان فقیر می شود.
    پس بدانیم که دنیا و تمام امکانات آن بی ارزش و بی وفا خواهد بود و تنها عمل صالح مفید و سودبخش می باشد.


    ضربه ای به پشتش نواخته شد ...

    چشمانش را باز کرد ...

    متعجب از آنچه می دید ...

    گریه را آغاز کرد ...

    از بهشت خدا به جهنم زمینی اش سقوط کرده بود ...

    متولد شده بود ...!!!


    وقتی حسرت ها حتی جای دل تنگی ها را هم می گیرد ...

    وقتی روزگار سرد است ...

    وقتی روز به آفتاب التماس می کند ...

    وقتی شب به مهتاب وعده ای جز تاریکی نمی دهد، نمی تواند که بدهد !

    وقتی همه چیز به هم ریخته است !

    وقتی روزگار هیچ وقت آن طور که می خواهی پیش نمی رود ...

    وقتی آواز گنجشک ها هم این جا شنیده نمی شود ...

    وقتی ما در آنیم (لحظه) ولی برگ های طلایی پاییز به سرعت ثانیه های عمرمان یکی یکی از خاطرات درخت پاک می شوند ...

    .

    .

    .

    آن قدر برای رسیدن می رویم که در آخر می بینیم او در همین نزدیکی هاست ......
    البته یاد اوری کنم که موضوع بر سر بهداشت بود نه زیبایی
    برای زیبایی هم بین خود هنر پیشه های خودمون هستند خیلی ها که از اونطرفی ها خوش چهره ترند


    طعمش تلخ بود ... تلخی اش را دوست نداشتیم !

    بی طاقت شدیم و نا آرام . دهانمان بوی شکایت گرفت و گلایه. نام آنچه از دستش دادیم ... چه بود ؟!

    دیگر عزم آهنی و طاقت فولادی نداریم ؛ دیگر پای ماندن و رفتن نداریم . انگار ما را از شیشه و مه ساخته اند . دیگر برای شکستن مان طوفان لازم نیست ؛ ما با هر نسیمی هزار تکه می شویم ، ترک می خوریم ، می افتیم ، می شکنیم ، می ریزیم . و همین را می خواستند ...

    از اینجا تا تو هزار راه حوصله است ، ما اما چقدر بی حوصله ایم . ما پیش از آنکه راه بیفتیم ، خسته ایم . از نا هموار می ترسیم . از پست و بلند می هراسیم ؛ از هرچه نا موافق می گریزیم !

    شانه هایمان درد می کند ، اندوه های کوچکمان را نمی توانیم بر دوش کشیم . ما زیر هر غصه ای آوار می شویم و در سینه ی ما دیگر جا برای هیچ غمی نیست !

    .

    .

    .

    " ما اهل ماندن نیستیم خوب من ؛ این را زخمهایمان شهادت می دهند ..."
    علی کیست؟
    به راستی او کیست که همگان محو کمالات و صفات اویند؟
    او کیست که بعضی در مقام تمجید او از حد فراتر رفته و او را خدا خطاب کرده اندو برخی دیگر در مقام دشمنی در برابر ایشان برخاستند.
    او کیست که دشمن مکارش - عمروعاص - در مقام تمجید او می گوید: علی در بین مردم مثل طلا در بین خاکستر بی ارزش است!
    آیا انسانی را سراغ دارید که در روز، مانن شیر به دنبال رزق حلال و رسیدگی به امور معاش مسلمین باشد و در شب از خوف خدا در حال جان دادن باشد!
    به راستی علی (ع) نوری است که در بطن انسانیت و این زمین خاکی نمی گنجد و این بدن گنجایش نور الهی او را ندارد.
    شهادت ارباب فضائل، امام انس و جان رو خدمت دوستدارن اون حضرت تسلیت عرض می نمایم.
    یکی از عظیم ترین اسرار عشق و محبت این است که بیاموزید:
    چگونه آرمان ها و اندیشه های نا هماهنگ را از ذهن خود بزدائید و همواره آرزوهایی کنید که صادقانه می خواهید، نه آنچه را که فکر می کنید شاید بتوانید بدست آورید.
    کاترین پاندر:gol:


    با من سخن بگو ...

    من صدای تو را می شنوم ...

    صدای گریه های تو را می شنوم ...

    صدای تو از میان تاریکی ها می گذرد ...

    ابرها را در می نوردد ...

    با نور ستارگان در می آمیزد ...

    و با انوار خورشید به من می رسد ...

    .

    .

    .

    نامه ای از خدا به تو !
    سلام مهندس ماهرخ عزیز
    والا راستیتش یه جوری درگیرم که خودمم نمی دونم چیکار می کنم
    اومدم یه عرض ادب بکنم
    موفق باشی
    راستی شبای قدر ما رو هم دعا کن
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا