تو شهرِ قصه هیچکسی من رُ برای من نخواست
هیشکی لباسِ فکرشُ رنگِ صدای من نخواست
دغدغهی آدَمکا دغدغههای من نبود
جز تو کسی منتظرِ صدای پای من نبود
گلکم ! حرفِ دلم رُ کسی غیرِ تو نفهمید
کسی راهِ شهرِ عشقُ از ستارهها نپرسید
دستِ تو چترِ صدا رُ رو سرِ ترانه وا کرد
بغضِ تو عطرِ غزل رُ رو سکوتِ واژه پاشید
تخته سیاهِ روزگار جا واسه نقاشی نداشت
سهمِ ما از زندگی رُ بیرونِ قصه جاگذاشت
کبوترِ سفیدِ عشق از روی بومِ ما پرید
دستای بی صدای ما به سیبِ جادو نرسید
گلکم ! حرفِ دلم رُ کسی غیرِ تو نفهمید
کسی راهِ شهر عشقُ از ستارهها نپرسید
دستِ تو چترِ صدا رُ رو سرِ ترانه وا کرد
بغضِ تو عطرِ غزل رُ رو سکوتِ واژه پاشید