اگه تو اخراج بشی.....(شکلک هوار و گریه )
-
منیره ادامه نده نمیخوام تو هم اخراج بشی ....کثافتا هرچه قدر میگی انگار داری با خر صحبت میکنی .......میبینی که به هیچ اخطار میدن ...بیخیالش
آخ که بگم چ کارت کنن دختر. آخه دیوانه آدم ریاضی پیش میفته؟؟؟؟؟؟ اون اصلا خوندن داشت؟؟؟ من نخونده رفتم 20 شدم.
حالا چرا اندیشه غیبت بخوری؟ مگه نرفتی؟(کله تو دیوار به توان 2)
چطو شد تا حالا که اصلا به مامانت پیام نمیدادی حالا که کارت گیره؟(تاسف)
چی؟ ها؟ بهناز کیه؟ من کیم؟ تو کیی؟ پاور پوینت چیه اصلا؟
تا یاد بگیره هر جایی هر حرفی نزنه
آره میدونم...
ولی اینا دنبال بهونه هستن که اخطار بدن...
الکی اخطار رو نگیری
اونم بخاطر موجودی بی ارزش...
سعی کن حرصشو دربیاری, بیشتر حال میده! :دی
سیلام عزیزم
خوبی؟
برو اون پستت رو پاک کن...(رو Nerve منه...)
آفرین!
سلام منیره
خوبی؟
دیگه یادی نمی‌کنیااا
ملیسایی کجاس ؟ حالش خوبه ؟ نیستش چند وقتیه
من برم
فلنی
باشه عزيزم تا تو بياي منم يه دستي به خونه بكشم
الان ميدوام ميام
منم
نه عزيزم خيالت راحت خودم ميام حلش ميكنم ميدوني كه چطوري
ميسي عسلم
واي منيره اين جور كه ميگي تصور ميكنم دلم ميخواد الان بدوام زودتر بيام
مرسي قربونت برم
واي جان آجي (ماچ)
حتما عزيزم
جيجرم با كاروان ميام دقيقا نمي دونم كجا ميخوايم بريم هنوز جاشو بهمون نگفتم
فاميل كه نداريم اما يه آجي خوشمل و ناز و ماه دارم
از يكم تا پنجم
منم خيلي خيلي دلم ميخواست بيام و خوشحالم
الهي فداي آجي ماهو گل و ناز و جيجرو نفسم بشم
مرسي عزيزم
از الان بهشون گفتم كه ميخوام برم دوستامو ببينم
عزيز آجي من يه چند دقيقه برم زودي ميام
آجي تو به هر كي افتخار ميدي منم به همون افتخار ميدم
خواخش میتنم....
ياد بانو هلن افتادم اينو براش سرودم
بانو هلن ديده به سويت نگران است هنوز
غم ناديدن تو بار گران است هنوز
آن قدر آشپز ماهر و خوبي بودي
مزه خوب غذا زير زبان است هنوز
ماااااااااااااااچ به لپت دخمل خوش اختاخ
منيره بزار يه چندا جك بنويسم از اين حال و هوا در بياي
منيره نگاه كن اينو آرودم كه تو رو بخندونه بخند
جيجرم 22 روز ديگه
دریه نتن توچولوی اوشجل....
دوست داري با هم بريم تو اين جاده قدم بزنيم
حکایت تو که دنیا تو را نیازرده ست
دلی گرفته در آیینه های افسرده ست
حکایت من در مشت روزگار دچار
پرنده ای ست که پیش از رها شدن مرده ست
یکی پرنده یکی دل! دو سرنوشت جداست
که هر یکی به غم دیگری گره خورده ست
به باغ رفتم و دیدم که آن شقایق سرخ
که پیش پای تو روییده بود پژمرده ست
خلاصه ی همه ی رنج های ما این است
پرنده ای که دل آورده بود، دل برده ست
«فاضل نظری»
بيا عزيزم بيا اين پيتزارو بخوريم شايد بهتر شدي -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...