M A S III
پسندها
4,033

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • الان اين پيامه قبلي كه داديا معصومه
    هر كي ببينه فكر ميكنه اون معصومه تويي و داره حالت به حاله خودت ميسوزه:biggrin:
    اخي...ديدي با مجبوب شدنه تو داداشت هم محبوب ميشه...زدي زيرش حسود؟؟:D
    باشه حالا به مامانش ميگم ببرتش دكتر
    بابا خودت گلی عزیزم!!!
    چه گل های گشنگی هم دارییییییییییییی
    نه بابا....منظورم اين نبود
    قبلا خيلي كم ميومدي...امروز يهو اومدي قوسه نمودار را كشيدي بالا:D
    بله بله..ابجيه منه ديگه...بايد هم محبوب باشه
    من كاريش ندارم...خودش سر درد ميگيره
    به به ابجي معصومه مهربون
    ما خوبيم
    شما چطوري؟؟
    اخه نه اينكه زياد نميومدي اينجا....الان كه از صبح اينجايي جاي تعجب داره
    پيجتم كه نگو...همش چرخيده امروز:D
    وای یه ساعت کلی مطلب نوشتم برات یهو منو انداخت بیرون هیچ کدومش فرستاده نشده....
    دوباره باید بنویسم..........
    نه من آبجی ندارم خدا منو از این نعمتش محروم کرده ما سه تا برادریم که بزرگه واسش خواستگار اومد بردنش........
    دومی که خودمم........ و آواره و بیکار می چرخیم........ تا واسه ما هم خواستگار پیدا بشه یه 3-4 سالی طول می کشه..
    سومی هم که امسال کنکور داره دهنش بو شیر می ده این حرفا واسش زوده..........
    شما چطور؟؟؟؟؟؟؟؟
    بله من هم به خودش هم تخمش که مثل تسبیه می مونه منتها لیز...........تو یه برکه منطقه شهیون دزفول..........
    همین دیگه فرق شما دخترا با ما پسرا همینه اگه داداشم چه بزرگه چه کوچیکه با من از این شوخی ها می کردن خونه می شد آوردگاه رستم و اسفندیار.....
    خوش به حال داداشت که خواهر به خوبی تو داره..........
    ما که آبجی نداریم بفهمیم دنیا دست کیهههههه...........ولی ببخشیدا یه خورده ایراد نداشت حالشو می گرفتی............مثلا به بابات می گفتی واسش یه اش با یه وجب روغن روش براش درست کنه.....
    ولی مار هرچی باشه به پای فورباغه نمی رسه....... اگه دست بزنی یه هفته که چه عرض کنم یه سال دستا تو همش می شوری............
    نه خوب تو با این قصه ای که برات اتفاق افتاده حق داری..........
    عجب داداش بببببووووووووقققققققققیییی داری هاااااااااا من اگه جای تو بودم با پاشنه پامی رفتم تو چشمش.........
    والا من با داداشام شوخی می کنم ولی نه به این وحشت ناکیییییییی البته اونا جرئت شوخی با منو ندارن.........
    ولی خداییش چه صحنه خنده داریییییییی بوده قیافه اون و گریههههههه های تو..........
    خداییش خیلی بی رحمانه باهات عمل کرده........ تو هم فقط گریه کردی؟؟؟؟؟؟؟ (همین)
    قربونه آبجیه خوبم مرسی شکر خدا می گذرونیم........ سخته ولی می گذره...........
    راستش دانشگاه که هنوز شروع نشده یعنی ممکنه شروع شده باشه ولی من هنوز نرفتم ان شاا.. از شنبه می ریم که معطل استادا نشیم..........
    من از مار زیاد بدم نمی یاد یعنی نمی ترسم ولی نه اون جوری که تو دستم بگیرمو از این کاراااااااا ولی چون تو شمال زیاده ومنم زیاد اونجا می رم خیلی مار دیدیم حتی با دو چرخه یه برا روی یکیشون لیز خوردم......... ولی مار بیچاره شتک شد....................
    میدونی اگه مار نبود الان همهی صحراها پر از موش بود؟؟؟؟؟
    یکی از دلایل زیادی موش تو شهر تهران کم بودن مار هست با این که ماشاا... این همه گربه هست ولی کار یه مار رو هم نمی تونن انجام بدن........
    سلام آبجی جون خوبی؟؟؟؟؟ببخشید سرم شلوغه کم میام سر می زنم...آخه این ما های بیچاره چه گناهی دارن که می خوای خدا بکشتشون؟؟؟؟جانداران به این مفیدی اخه حیف نیست؟؟؟؟؟؟
    یعنی اسیرتماااااااااااااااااااا!!!!!
    سلامی دوباره
    خوبی توووووووووووو؟؟؟؟؟
    اخی چه بااااحال میسی میسی
    خب دیگه دوسی مهربونم من باید برم دیگه سایت داره تعطیل میشه چاره ای ندارم باید برم
    همیشه خوشال و شاد باااوشیا
    کلی مواظب خودت باشی
    میبینمت زودی
    فعلنی بابای;)
    ایوووول دمت نااایس خیلی باحاله راس میگیا همینه :biggrin:
    ادمهای مهربان را دوست دارم
    همانهایی که بدی هیچ کس را باور ندارند
    همانهایی که برای همه کس لبخند میزنند
    همانهایی که بوی ناب "انسان بودن"میدهند
    و من باور دارم که تو از همان هایی ;)
    خو کگجاش لطفه؟هوم؟همش حقیقته همش ;)
    اخی خو عیب نداره بعضی وقتا ادم دیگه باید باشه تا وقتش بگذره منم خودم شده بعضی وقتا همینطوری بگردم تو باشگاه...;)
    ناراحت نباااش عوضش که میای منو خوشالم میکنی دیگه :redface:غصه هم نخور دوباره کمش میکنی:smile:
    اخی میسی میسی که یادمی اوهوم اوهوم خوردم همون ظهر خوردم دیروز هم اتفاقی شده بود که نخورده بودم دیگه ;)
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا