سلام سارا خانوم.
حاجی؟!!![IMG] [IMG]خوبم مرسییی. لطف دارید ولی تولد من نبود آبجی!! تولد هادی بود که واسه اینکه غافلگیرش کنیم من و رها ، بچه ها رو دعوت کردیم.
ایشالا تولد شما[IMG]
کار خاصی نکرده!! کلا کم میاد اینورا و اینا دیگه. مثل اینکه بچه درس خون شده واقعا[IMG]
واسه همین گفتم از شما بپزسم ببینم که خبری ازش ندارید؟؟
والا این داش بهنام ما واقعا پسر گلیه[IMG].
ممنونم
سلام. حال و احوال؟؟
خوبید ایشالا؟؟
ببخشید مزاحمتون شدم.
راستش برای بهنام نگران شدم گفتم که شاید شما یکم نصیحتش کنید و به راه راست هدایتش کنید. من برای آینده این بچه نگرانم.
باز از شما حرف شنوی داره.
رفته پروفایلشو هم بسته! این اواخر یکم مشکوک میزنه هاااااا !!
اومدم شما رو به یه جشن تولد دعوت کنم.[IMG][IMG]
به صرف شیرینی و شربت.[IMG]
روز جمعه ، شب ساعت حدود 10 ، تاپیک بچه های تبریز بیان داخل[IMG]
راستی کادوهاتونو آماده کنید[IMG]
خوب که اینطور
خوب اولین کسی که منو تحویل گرفت آقا سعید خل گلاب بود
میلاد خوش فکر بعدیش
دخترا هر دوشون گلن، سحر و نازنین (به ترتیب الفبا)
بابک هم هست ولی بپا از دستت ندم
وای هادی یادم رفت
و امیر رضا که اسمش این سمت راست افتاده
فعلا همینا بسته
تو یک ساعت پیش اینجا چه ...
منظورم این بود که اینجا چرا مشرف شده بودین؟
تو که باید خوب بدونی از این به بعد برا آب خوردن هم اجازه باید بگیری
چی گفتم من
یااااااااااا خداااااااااااااا مااااااااااااادر جاااااااااااااان