kamrava
پسندها
2

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • نه من واسه دل خودمه که دلم میخواد کار کنم البته وقتی زمان بارداری و بچه بزرگ کردن و اینجور چیزا بشه شاید رهاش کنم برای یه مدت
    ببین پوریا جان بهت برنخوره ولی من دورو برم از این جور مردایی که یه مدت پول زنه بهشون مزه کرده و دیگه نشستن خونه و همه چیزو انداختن پای زنها زیاد دیدم بایدم بترسم که تو زندگیه خودمم یه همچین اتفاقی نیفته.
    تو خرج خونه زندگیو بچه هاتو بده باشه روزهای تعطیل بخوام تا ساعت 2 بعد از ظهر من هم اونقدر آدم بدجنس وبی فکری نیستم که تو رو تو مشکلات تنها بزارم عزیزم مطمئن باش یه جاهایی خیلی بهت کمک میکنم
    نه خیر عزیزم من اگه کار کنم همشو خرج خودم میکنم چون این وظیفه ی مرده که خرج خونه رو بده اینجوری مرد تن پرور میشه منم نمیتونم به هیچ عنوان با همچین مردی سازگاری داشته باشم همینطور که کار خونه مال زنه
    ببین مامانم میگه بیام واسه شام یه 10 دقیقه ی دیگه شاید برگشتم فعلا
    من هم مث تو این حرفا رو ول کن دیگه چه خبر؟هنوزم با میر حسین مشکل داری؟
    سلام عزیزم ببخشید این دو روز ازت غافل شدم همش درگیر این تاپیک بدم ببخشید
    راست میگی دکتر ها واقعا همشون گیجن ایشاالله که خبری نیست البته نه همشونا
    پوریا جان من باید جواب بچه ها رو اونطرف بدم فعلا کاری نداری جیگر دوست دارم خداحافظ
    پوریا برو یه تاپیک زدم به اسم ممحبوب ترین عضو باشگاه کیه؟
    ((نفسم رو ميخوام ببينم......نيمه گم شدم ...... زنم ......... معشوقم))
    منظورم این بود
    مگه کیو میخوای ببینی تا بخوای سکته کنی دختره رییس جمهورو؟
    نه بابا نمیشه حتما میبینه ترم قبل 16 خورده ای شده بودم
    اگه شرایطش باشه شاید بیام همدیگرو ببینیم البته نه اینکه وایسیم سلام علیک کنیم فقط گذری
    پوریا الان رفتم نگاه کردم معدلم شده 12.33 مامانم خیلی عصبانی میشه خدا میدونه ترم بعد چه بلایی سرم میاره حالا باز خوبه مشروط نشدم
    آره قطار داره ولی من از وصل شدنش هیچی نمیدونم درباره ی دانشگاهم خب هیچکس دوروبرم اصلا نمیدونه پزشکی چیه باید باز هم صبر کنی تا بتونم از یه آدم خبره بپرسم
    تازه من قبل از اینکه بیام انشگاه اصلا زرنگ نبودم یعنی خجالت میکشیدم توی یه مغازه برم خیلی خجالتی بودم ولی وقتی رفتم دانشگاه کم کم پررو شدم دیگه بیچاره خوده مغازه دار از پررویی من از مغازه میرن بیرون
    تازه بار دیگه هم که کلاس ادبیات داشتیم تمام بچه های کلاسو ضایع کردم آخه میدونی من همیشه جلو میشینم تا راحت درسو بفهمم کلاسمون هم نزدیک46 نفر دانشجو داره یعد هی بچه های ته کلاس زر میزدن به حدی که استاد که هیچ من داشتم دیوونه میشدم استادمون هم بنده ی خدا اینقدر به اینا گفت ساکت باشید که داشت از کمر درد و پادرد میمرد آخرش عصبانیتم به اوج رسید یهو داد زدم استاد الان فقط شما ملاک نیستین ما هم دیوونه شدیم دیگه شورشو در آوردن خب میخواین حرف بزنین بساطتونو جمع کنید برین بیرون بعد دیدم بچه ها همه ی علامت سوال بالای سرشونه بیچاره استادمون هم هنگ کرد دیگه تا آخره کلاس کسی حرف نزد
    هیچی کلاسمون قرار بود ساعت1.30 تعطیل بشه بعد ما ساعتی 12 بود که برق کلاسمون رفت و کولر خاموش شد بعد آموزش بهمون گفت برید واحد 4 اونجا رفتیم یه یک ساعتی نشستیک که یهو برق رفت استاد که دیگه دیوونه شده بود بعد گفت کی تو این کلاس جنم و عرضه داره و قدرت کلام خوبی داره بره با آآموزش صحبت کنه بزارن ما کلاسو تعطیل کنیم تا گفت کی؟من بلند شدم گفتم من میرم صحبت میکنم استاد گفت نری اونجا ضایع بشیا گفتم نه استاد قضیه حله بعد رفتمو اینقدر با مسوول مون کل انداختم تا گفت به بچه ها بگو بیان برن بعد رفتم به استاد گفتم استاد کفش برید گفت من آخر ترم باید به تو 2 نمره بدم چون حقته و عرضه داری
    یادت رفت بهت گفتم که حوصله ی اینکارارو ندارم اونم دورادور
    خب نمره قرار نبود بده قرار بود که گروه بشینن اونو ترجمه کنن.اینقدر هم امروز عصبانی و دیوونه شده بود که کم مونده بود همهرو بخوره ولی من آخره کلاس یه حال اساسی بهش دادم
    ببین داداشم هی میاد توی اطاقم سرک میشکهاگه دیدی بستم و رفتمتو نرو دوباره بر میگردم
    خوبی من دلم واست تنگ میشه ببینم تو کی پشت گوشی بهم گفتی دوست دارم من نفهمیدم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا