kamrava
پسندها
2

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام عزیز دلت حالش خوبه
    یعنی معلوم نیست روی عکس چی نوشته شده.کی گفت زنگ بزنی فردا؟
    سلام پوریا جان اگه بعد 10 دقیقه اومدی دیدی نیستم بدون رفتم لالا آخه فردا کلاس دارم صبح زود باید بیدار شم
    از این فاصله دور هم معلوم بود این پسره بشر نیست بهت هم گفته بودم که اون از اون مارمولکاست ولی خب کسی حرف مارو قبول نکرد
    اره متاسفانه موج سبزه...
    یعنی ی نازت کنم زشته نامحرمی
    قول میدم چیز نگم....
    من بیشتر برای خودم گریه میکنم پوریا یعنی به حال خودم گریه میکنم
    مگه بچه ازیه که همه حسودی کنن این حفا چیه میزنی پوریا........بعدشم یعنی تو راضی میشی فامیلاتون به خاطر تو بیفتن روی سرم ؟البته شک نداشته باش که اگه همه ی فامیلاتون محاصرم کنن ولی من آدم حرف خوری نیستم
    ببین نمیدونم اینو قبول داری یه نا که ادما وقتی از هم دورن خیلی با هم خوبن ولی وقتی نزدیک میشن انگار همه ی اون محبت ها میره...البته عکس این قضیه هم وجود داره هیچی مطلق نیست
    دل من فقط وقتی زبونش باز میشه که مابا هم اشنا بشیم............منظورم توی ساریه
    پس اگه منو بردی شهرتون جرات ندارم بهت چیزی بکم دیگه.....چون همه میفتن رو سرم
    اگه راستشو بخوای من زیاد به فال اینجور چیزا اعتقاد ندارم
    دیروز یه فال حافظ از خودمون گرفتم برای من نوشته بود..
    ((غرور و خودبینی نباید مانع این شود که تو چشم از حقیقت ببندی و عاشق صادق خود را بیازاری.آنکس که تو را میخواهد و دوست میدارد گرچه از دیدن روی تو بسیار مسرور است و احساس شادمانی میکند امانباید با تکبر با او برخورد کنی.او راز عشق تو را در سینه دارد و هیچ کس را از ان اگاه نکرده است .سوز دل او را تنها شمعی میداند که در سوز و گداز است . تو جان اویی و مراد دلش.باعث رنجش خاطرش مشو و قدر او را بدان که چون مجنون دیوانه ی روی توست و عاشقی ست صادق)).اینو به من گفته واقعا فکر میکنی من مغرورم؟
    سلام عزیزم معذرت میخوام ولی نمیتونم تایپ کنم الان شرایطش نیست میشه غروب بیام فقط اومدم ببینم پیامی اومده یا نه
    امشب میام سایت بهت تک نمیندازم اگه دلت به دلم نزدیک باشه یه وقتی میایم سایت که هردومون باشیم.......
    ولی من هنوز قلبم شکسته مطمئن باش حالا حالا ها خوب نمیشه.....
    سلام........سعی میکنم همه چیزو از دیروز تا تا الان رو فراموش کنم چون دوستت دارم نزاشتم به 2.3 روز بکشه و اومدم سایت ولی اگه بازم بخوای .......
    کاملا معلوم شد که چقدر عاشقی.اون پسره بار ها و بارها چه روبه روم چه وقتایی که نبودمو از اینو اون میشنیدم هر غلطی دلش میخواست میکرد اما هیچ وقت لبخندمو ازش نگرفتم حتی اعتراضی نکردم چون من از یه پسر 16 .17 نمیتونستم انتظار داشته باشم که مثل خودم فکر کنه یا اینکه بفهمه عشق احساس مسولیت میاره و فقط به قربونت برمو فدات بشم نیست .من بهش چیزی نمیگفتم با اینکه همه چیزو دربارش میدونستم ولی از هر کسی باید به اندازه ی ظرفیتش انتظار داشت نه اینکه فکر کنی عاشق دلخستش بودم نه فقط یه حس ترحم بود اونم به خاطر مشکلاتی که توی زندگیش داشت.اما اینکه تو نمیتونی بهم اعتماد کنیو نمیدونم چی باید بگم همه چی به خودت بستگی داره......... تو تکلیفت هنوز با خودت معلوم نیست پوریا تو نمیدونی باید توی کدوم جهت باد قرار بگیری تو هر بادی که میزنه میری همون طرفی...دیگه حرفی ندارم:heart::cry:
    میدونم اه ازت میپرسیدم بهم میگفتی شاید ده بار هم میگفتی اما من بایسی باور میکردم یا نه؟ تو حتی نمیتونی تفاوت یه دختر با پسر رو بدنی والله نمیگفتی به خاطر یه همچین موضوع کوچیکی دروغ گفتم.من برام آبروم مهمتره تا عشقم ..بهت اعتماد دارم ولی مجبورم با احتیاط عمل کنم به خاط همون تجربست که بدبینم .....تو همیینقدر هم به من حق نمیدی....... . اگه خواهر خودتم توی سایت با یکی اشنا میشد و عکسشو میزاشت واسه ی پسره تو چه حسی پیدا میکردی؟ مطمئنن خواهرت هم برای اینکه باور کنه پسره عکسشو پاک کرده یا نه شاید یه همچین دروغ مصلحتیمیگفت تو پسر خوبی هستی ولی همه ی پسرا که اینطور نیستن تا همین جا هم که خیلی از مسائل شخصیمو بهت گفتم کارم غلط بوده....ولی به خاطر حس غریبی که بهت داشتم اینکارو کردم........من حداقل اگه دروغ گفتم اینقدر شهامت داشتم که به یک روز نکشیده بهت گفتم ولی نه اینکه فکر کنی از روی عذاب وجدانه نه لازم بود که بهت بگم....چون از کارم نیتی بدی نداشتم
    سلام پوریا با ینکه خیلی کار داشتم ولی فقط یه لحظه اومدمو حرفمو بزنم برم تو به من میگی جو گیر میشم ولی به خودت نگاه نمیکین تو دیشب بهم گفتی خوشحالی از اینکه حقیقتو بهم گفتی ولی امروز ...از اینکه زنگ زدی خوشحال شده بودم ولی وقتی یهویی رفت سر اصل مطلب واقعا بهم برخورد.من اگه میخواستم میتونستم اصلا بهت نگم که دروغ گفتم تو حتی به همبن موضوع هم فکر نمیکنی حتی اگه کارم بد بوده اینقدر هم وسعت قلب نداشتی تا منو ببخشی هر چند که به بخشیدنت احتیاجی نداشتم چون کارم اشتباه نبود...
    شب بخیر فردا بادید صبح زود بیدار شم و برم خداحافظ احتمالا فردا اصلا نمیام سایت چون کارم زیاده
    صبر کن یه لحظه من میتوستم بهت نگم که بهت دروغ گفتم پوریا ولی دیدی که گفتم از اینکه گفتم ناراحت نیستم پس دیگه دروغ به حساب نیاد چون دربارش باهات حرف زدم
    الان میگی من چیکار کنم بگو..................
    چیو بهت دروغ گفتم اون یه بار لازم بود
    ببین داداشم الاناست گیر بده من بایست برم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا