یه دفعه به خودم اومدم ودیدم که دارن میرن ...
نی نی سیبا کجامیرید آخه شماهاهنوزخیلی کوچولواید و احتیاج به مراقبت من دارید؟
من که فکرمی کردم بااین حرف حسابی اونارو سر جاشون نشونده بودم خیلی خودمو گرفتم...
امانی نی سیبا بافرزانگی تمام متذکرشدند که :
درست است اما به تازگی با کسی آشنا شده ایم که نه تنها آدم بزرگی است بلکه آینده ای روشن نیزانتظارش رامیکشد همان طور که افکارش بزرگ است...
درهمین حال ناخودآگاه ترس ونگرانی جایش رابه تسلای خاطرداد...