بابام کتابی اس میده
الان زده :سلام آیا میتوانی نان بخری؟
منم براش نوشتم:
آری پدر اکنون خود را با سرعت به شاطر خواهم رساند و از او طلب نان میکنم.
پدر چند عدد نان را از شاطر طلب کنم؟
بعد بابام زنگ زد و گفت:
کره خر منو مسخره میکنی. اگه جرعت داری بیا خونه
رفتم دستشویی گوشین دستم بود ، دقیقا بالی مدخل توالت رفتم گوشیم رو بزارم جیبم
که یهو گوشیم از دستم افتاد ! منم با یه حرکت انتحاری با پا با تمام قدرت زدم زیر گوشی زارت خورد به سقف دستشویی و بعد پخش شد !!! لاششو گرفتم بعد درش افتاد اونور باتریشم داشت میومد سمت سوراخی که با پام کنترلش کردم !
بعد عمری یه خبرنگار اونم خانوم , داشت باهام مصاحبه میکرد تو محلمون
منم بادی به غبغب انداخته بودم و خیلی شیک داشتم جوابشو میدادم
یهو یکی از اون طرف خیابون داد زد با این مصاحبه نکنید بابا،
این اسگل محلمونه !
نیگا کردم دیدم داداشمه
امروز از تلفن عمومی زنگ زدم خونمون
صدام رو عوض کردم بابام گوشی رو برداشت بهش گفتم:
ما پسرتون رو دزدیدیم ۱۰۰ هزار تومن بیارین به این آدرس و گرنه پسرتون رو میکشیم
بابام برگشت گفت ۲۰۰ تومن میدم یه جوری بکشینش طبیعی به نظر برسه !