jentle man
پسندها
287

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • به نمكه رو الوچه قسم!!!اگه دروغ بگم!!!
    .
    .
    .
    .
    ... .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    رفتم مغازه دوستم ،ديدم يه دختر شاكي اومد تو،لپ تابشو كوبيد روميز،به دوستم گفت كه لپ تابتون خرابه من اينو نميخوام
    دوستم :چرا؟
    دختره:من نميتونم اطلاعات لب تاب قديميم وروي اين بريزم!
    دوستم :خانم امكان نداره ،ميشه لطفا اين كارو جلوي من انجام بدين؟
    دختره لپ تابشو روشن كرد ،يه موس هم از كيفش درآورد
    روي فايل مورد نظرش باموس راست كليك كردو cut روانتخاب كرد
    موس رو از اون لب تاب جدا كرد.
    بعدش با دقت موس وبرداشت وبه لب تاب جديده وصل كرد.دوباره راست كليك كرد واز اونجا paste رو زد!!
    دوستم سكته كرد مرد....منم ازبازماندگان حادثه ام:|
    سلام علیکم ورحمته الله........پس برو کنار که اگرم خوردم زمین .......تو زیر اسبم له نشی......چون میدونی که اسبها وزنشون خیلی زیاده...خخخخخخخخ
    تو یه پاساژ راه میرفتم که یهو خوردم به یه نفر و اون افتاد زمین سریع رفتم بلندش کنم و گفتم واقعا عذرخواهی میکنم و وقتی دستشو گرفتم دیدم طرف از این مجسمه های مانکنی هست که جلوی مغازه میذارن. اطرافمو که نگاه کردم دیدم یه یارو داره بهم نگاه میکنه و یه لبخند تمسخر هم رو لباشه. بهش گفتم خنده داره من فکر کردم آدمه. یارو چیزی نگفت خوب که دقت کردم دیدم همونم یه مانکن دیگه است :|... فشار امتحاناست ... وگرنه من اینطوری نبودم ....
    نه پس فک میکردی عین کی باشیم..من رفتم تادرودی دیگر بدرود...
    منم خوبم ..مرسی
    دیدم تو از اون ورا نمیای گفتم من بیام:)
    پس از آفرینش آدم

    خدا گفت به او: نازنینم آدم،

    با تو رازی دارم ، اندکی پیشتر آی.

    آدم آرام و نجیب آمد پیش

    زیر چشمی به خدا می نگریست

    محو لبخند غم آلود خدا

    دلش انگار گریست.

    "نازنینم آدم

    ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید )

    یاد من باش که بس تنهایم"

    بغض آدم ترکید ،گونه هایش لرزید،

    و به خدا گفت:

    من به اندازه ی...

    من به اندازه ی گلهای بهشت ... نه...

    به اندازه عرش... نه... نه

    من به اندازه ی تنهاییت ای هستی من

    دوستدارت هستم.

    آدم کوله اش را برداشت.

    خسته و سخت قدم بر می داشت،

    راهی ظلمت پر شور زمین.

    طفلکی بنده غمگین ، آدم

    در میان لحظه ی جانکاه هبوط ،

    زیر لبهای خدا باز شنید که گفت:

    نازنینم آدم، نه به اندازه ی تنهایی من

    نه به اندازه ی عرش،

    نه به اندازه ی گلهای بهشت

    که به اندازه یک دانه گندم فقط یادم باش.

    نازنینم آدم، نبری از یادم!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا