island1991
پسندها
2,320

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • گرفتم چی میگی...خب شما بخون شاید کار هم به امید خدا پیدا شد.
    نه فکر کنم رشته خوبی باشه.خب تهران قضیه اش فرق میکنه...شما اگه از الان تصمیم برا کار داری میگم نیا.
    نه اگه میخوای درس و ادامه بدی میگم بیا...
    فکر کنم با علاقه بری دنبالش موفق میشی آفرین.
    زمان هنرستان من پرسپکتیو کشیدم و قوه تجسم خوبی دارم.
    ولی بیای 8 ساعت گشنه و تشنه سر پا بی چایی وایسی سخته.
    همون مرمت و از الان رزرو کن لطفا ویه تصمیم کبری خوب بگیر...
    ...دی ویرایشی:biggrin:
    وای چه سخته نسترن.
    ممنون از توضیح کامل و جامعی که دادین.مرسی
    منم مرمت و دوس دارم...
    یه حس خوب دارم به بناهای تاریخی خونه های قدیمی...
    اول اینکه بیا اسکیس و برا من تعریف کن چی هست.
    و تا جایی که میدونم یه چیز حال گیر باید باشه نه؟
    خواهش می کنم.
    حالا کدوم گرایش ها عملی ندارن؟
    آهان از اون لحاظ...دی
    آخه بچه های معماری اینجا فکر کنم تیر یا مرداد دادن که؟

    آفرین من موافقم صد در صد.;)
    تهران؟
    آفرین...تصمیم خوبیه که.
    فقط لج بازیشو قبول ندارم.
    چرا 7 ماه و 20 روز؟
    مرسی من و از تنگا نجات دادی.
    نه حق با شماست خودم م اولی رو بیشتر دوست داشتم.
    با اجازه تون ویرایش کردم پائینی رو...دی
    :biggrin::biggrin:
    دایی دو تا متن میذارم بگو کدوم برا وبلاگ قشنگه..
    :D:D

    امشب از بس ویرایش کردیم...دی
    درود

    آره یادش بخیر...
    البته من باز خونه نیستم تا این وقت بیدار موندم...دی
    مشاعره ها رو بگو...یه شب نغمه ومریم من و محاصره کرده بودن تو تاپیک یه کلمه...منم مثل همیشه گیر داده بودم به یه کلمه خاص...
    از ی طرف سرعت نت کم...از اون ور هم خواب...گیجی زدم یه بیت شعر و دو بار پست کردم...دی:biggrin:
    بن جنسی خوب نی...دی
    بله خب بک آپ هر روز فکر کنم ساعت 4 صبح و عصر باشه.

    بله به خیر گذشت.
    سلامی دوباره
    هم باشگاه هم نت من پوکید.مجبور شدم ریست کنم.
    تقریبا به ساعت بک آپ گیری سایت نزدیک میشیم.
    یه چن دقیقه گیجی میزنه باشگاه.
    از الان گفتم یه موقع ساعت هنگش و فراموش کرده باشی.
    مرسی.دیدم.:gol:

    آر خب به اینم میگن بدجنسی...از نوع بدش...دی
    گناه داره اذیت کردن مخصوصا از نوع مجازیش.
    :D
    نه شکر خدا ما تو هفت نسل قبلی کچل نداشتیم...مدرک دارم ها...دی
    آره خب.ولی خدائیش ناظمی ابتدایی از مدیری اینجا راحت تره.
    از بس دور از جونت کاربر اجق وجق داره اینجا.
    مگه هزینه اش چقدر بود؟
    من خیال میکردم خانوم باشن...یه مدیر برق هم بود چن بار خصوصی پیام دادم داداش خطابش میکردم.
    نگو اونم نامردی میکرد و نمیگفت دخترم...دی
    اون پیام پایینی رو ویرایش میکنم.
    خب میگفتین طبق قوانین نامردی نداریم...دی
    کار خوبی کردین...آفرین نسی خودمون.

    آره داد از این یاد ها...عمره دیگه...پشت مونیتور هر چی مو بود سفید کردیم...دی
    راستی یه فروومی زده بودین چی شد؟
    مرسی نسترن لطف کردی.دستت طلا.
    :smile::gol:
    ویرایش شد...دایی:biggrin:

    لطفا شما هم برا خودت و تو صفحه من ویرایش کن.:gol:
    خب اونم تقصیر نداره!
    میدونین چقدر فضا لازم داره باشگاه؟ برا ذخیره...فکر کنم خیلی گیگ بشه.
    نه دور از جونت هنو شما ماشالاه بزنم به تخته جوونی و تا آلزایمر خیلی فاصله.
    آفرین دایی....
    این زرنگ بازی هارو کی یادت داده؟
    حالا حجمش چقدی هس؟

    روز وصل دوستداران یاد باد
    یاد باد آن روزگاران یاد باد

    کامم از تلخی غم چون زهر گشت
    بانگ نوش شادخواران یاد باد

    گر چه یاران فارغند از یاد من
    از من ایشان را هزاران یاد باد

    مبتلا گشتم در این بند و بلا
    کوشش آن حق گزاران یاد باد

    گر چه صد رود است در چشمم مدام
    زنده رود باغ کاران یاد باد

    راز حافظ بعد از این ناگفته ماند
    ای دریغا رازداران یاد باد
    :biggrin:
    ادمین بد...دی
    خب خاطرات که نمیپره، همه شون تو سینه ها ماندگار شدن.
    فقط سند خاطرات پریده، اونم مهم نی.
    بله حق با شماست دوستای قدیمی هر کی رفت سی خودش!
    ممنون نسترن جان.
    جدی یعنی زدن درب داغونش کردن؟
    خب یکی دیگه بزنین، برا اینکه لو نره اینبار اسم تاپیک و بذارین، جنوبی ها.
    ممنون دایی، چوب کاری میکنین، طبق معمول.
    زنده باشی نسترن، مرسی، مرسی.
    راستی پرچم اون تاپیک شمالی هار و بده بالا.
    سرپاسپان بازنشسته.
    :gol::gol:
    :gol::gol:
    سلام
    خدا نکنه دایی، ممنون از لطفت.
    راستی مرسی، تو اون تاپیک هایکو همش از من تعریف کرده بودی.
    کم مونده بود بچه ها عوض هایکو کتاب به من رای بدن...دی

    سلامت باشی دوست خوبم.:smile::gol:
    مرسی مرسی
    کجاهایی ؟؟ خیلی کم پیدایی ؟؟ :)

    شکر سلامتی .. دیگه خبرهای زیادی نیست اینطرف .. یاد ایام گذشته بخیر : )
    باز هم نیستی و من ایستاده ام بر بلندای بام شب ...
    محبوس در اتاق زیر شیروانی..
    جایی که چراغهای روشن خانه های شهر مثل کرمهای کوچک شبتاب حقیر و کم سو به نظر میرسند...
    اما دلتنگی و بی عدالتی تا دلت بخواهد وسعت دارد...
    مثلا همینکه من بجای تکیه کردن به شانه های تو سرم را به ستون های بی احساس این چهار دیواری محقر بچسبانم...
    و گوش بسپارم به صدای تیک تاک ساعت دیواری که مدام نبودنت را به رخم میکشد...
    ای کاش نحسی این هوای دم کرده ی شهریور از سر ثانیه ها دست بردارد..
    کاش بگذرد این تابستان بی باران و جایش را به پاییز هزار رنگ بدهد
    که بشود برای گریه بهانه جور کرد ... :cry:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا