Hosse!N_206
پسندها
3,721

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • لبخند که می زنی
    از پس رنج ها …
    چنان شیفته ام می کنی
    که بهار را با مهربانی ات تاخت می زنم
    و باز هم پیروزم !!
    10 نفر به انتخاب شما از بین پسرهای بامرام باشگاهلطفا به
    sajad3000
    alikia
    یوسف.sh
    Hosse!N_206
    رای بدید -ممنون
    همونا بود دینه خودم کلی دوس دالم کلی رای بلات جمع میتونم تونم جمع تونیا سومل خاله بداخلاخ
    وایس فلال تونم خلاب سد
    میسی بابای
    الان اسمت اضافه میتنوم میزالم از همین کپی تون بزال حله
    اگه موافخی بنو اسم سمالم بزالم
    الفته سمام باهد بلا بابا علی و داداس سجادم زحمت بکسی تبلیخ تونی
    10 نفر به انتخاب شما از بین پسرهای بامرام باشگاهلطفا به
    sajad3000
    alikia
    یوسف.sh
    رای بدید -ممنون
    مامانم که شیشه پاک کن میخرید ، لحظه شماری میکردم تا اون ماده ی داخلش تمومه بشه بعد توش آب پر کنم بازی کنم …
    این بلند مدت ترین برنامه ریزی بود که تو بچگی انجام میدادم !!!
    میسه اگه لای بدی منم بلا سمام تبلیخ میتونما سمام بلا داداسم و بابام تبلیخ تون اینسولی میلید جز ده نفر همینسم کلیه قفوله؟!
    سلوم
    میسه باباهی و داداسی منم رای بدی باهد 10 نفل انتخاب تونید میسی
    “بی سرو صدا ، وسایلتونو جمع کنین با صف بیاید برید توو حیاط ؛ معلمتون نیومده”
    یکی از ناگهانی ترین و سورپرایز کننده ترین جملات دوران مدرسه …
    یادش بخیر :
    گل گل ، گل اومد ، کدوم گل ؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه ! کدوم کدوم شاپرک ؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده ، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده ، میره و برمیگرده … شاپرک خسته میشه … بالهاشو زود میبنده … روی گلها میشینه … شعر میخونه میخنده !!!
    یکی از وحشتناک ترین لحظه های دوران مدرسه این بود که صبح دیر برسی مدرسه و ببینی هیچ کسی توی حیاط نیست …
    پسره ۸ سالشه از باباش تبلت میخواد
    والا ما ۸ سالمون بود دستمونو گاز میگرفتیم
    که جاش بمونه شبیه ساعت مچی بشه
    به قدری کیف میکردیم انگار ساعت سواچ دستمونه
    اصن دوس دالم اینجور بنویسم "لوتف":cool:
    دلم میخواد
    ملیضم بهم گیر نده...:cool:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا