hadi1525
پسندها
8,442

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ای خدای مرتضی ، گردی از گامهای فتوت مرتضی را
    بر سر جهانیان بپاش تا ریشه نامردی در جهان بخشکد
    عید غدیر خم ، عید ولایت و امامت پیشاپیش مبارک . . .


    سلام خاله پسرم.... خوبیییییییییییی؟؟...
    کجایی بی معرفت؟؟....
    رو به راهیییییییییی؟؟؟... یه بار رفتی ناجور برگشتی... ایشالا که این دفه خیر باشه... نگرانتیم... یه خبر بده مهندس....:(
    باز تو کلت گچ پر شد که غیبت زده ؟؟..:D
    چقد زود به زود پر میشه ؟؟/؟...:biggrin:
    کجایی حالا؟؟....با کمپوت چی بیایم عیادتت؟؟...:D
    مهندس من رفتم....
    هر جا هستی خوب و خوش باشی خاله پسرم....
    مواظب خودت بااااااااااااش....
    به خدا میسپرمت....
    شبت خوووووووووووووووووووش :thumbsup2::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
    خاله پسسسسسسسسسسر.....
    .
    .
    واقعنی نمیای؟؟....
    من امشب اومدم.. معلوم نیست دیگه کی بیام.... بدووووووووووووو که رفتیم...:w21:
    :w42:..............:w34:........................:w14:....................:w21:.................. تجاییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    با سلام...

    [نظرسنجی] - عکاسی موضوعی معماری شماره 8 - رنگ در معمــــــاری
    .
    .
    .
    منتظر حضور شما هستیم...:gol:
    سلام و درود بر خاله پسر خوبم.... خوبیییییییییییییییییییی؟؟؟؟....:w21:
    وای مرسییییییییییییییییییییییییییییییییی.... عید گذشته یشومام مبارک.....:w23::w23::w23::w23::w23:
    شرمنده مهندس نیومدم بتبریکم.... محبوبه خیلی شیطون شده بود... باس تنبیله ش میکردم.... من از طرف محبوبه ابراز شرمندگی میکنم....:w16::w16::w16::w16::w16:
    خاله پسر دلمون برات تنگیده.... کجاییییییییییییی؟؟؟...:w42:
    یاد یاران هر کجا باشند بر ما واجب است......ما رفیق نارفیق شهر غم ها نیستیم:w05:
    هیچی گشنمه -حوصلمم سر رفته
    بذار برات یه داستان تعریف کنم ...محبوبه نیست مجبورم از سر اجبار واس تو تعریف کنم ....:D
    امروز رفتم بانک دانشگاه پول خوابگاهو واریز کنم بعد قبل من یه پسره بود بعد منم یه پسره بود ...فیشامونو به ترتیب پر کردیم گذاشتیم رو میز کارمنده تا برداره به کارمون برسه فیش اولیو که برداشت این پسر قبلیم زل زد تو فیش من داشت کلا زیر روش میکرد منم گفتم دیگه الان خیلی ضایعست من فیشو بگیرم برگردونمش که نتونه بخونه گفتم بذار سیر کنه تو فیشم خوش بگذره الان کارش تموم میشه میره ...هیچی کارش تموم شد رفت بیرون بانک بعد نوبت من شد کار منم تموم شد اومدم بیرون دیدم بیرون خودشو با عابر مشغول کرده ...بعدش رفتم سلف بعدشم کلاس ..قبل کلاس دیدم اس اومده : خانومه شکیبا خانوم وقتی تو فیش نوشته نام دیگه شماره رو نمینویسن ممکنه یکی سواستفاده کنه ...منم جوابشو دادم گفتم مینویسن چون ممکنه مشکل پیش بیاد پی گیر شن بعدم گفتم در شان یه مهندس نیست از رو فیش بغل دستیش شماره برداره ...بعدم کلی معذرت خواهی کشکی کردو چشمک مشمک گذاشت مرتیکه
    کار ما به کجا رسیده تو دانشگاه هم امنیت و آرامش نداریم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا