سلام عزیزم. خوبی فدات شم. بالاخره برگشتم. سفر این بار من شده بود مثل سفر مارکوپلو!!!
خیلی اذیت شدم. یه تار موی سیاه دیگه رو سرم نمونده اینقدر که عصبی شدم و حرص خوردم.
خوب بابایی کی ببینمت که سوپرایز شم؟
خیلی اذیت شدم. یه تار موی سیاه دیگه رو سرم نمونده اینقدر که عصبی شدم و حرص خوردم.
خوب بابایی کی ببینمت که سوپرایز شم؟