fbarani67
پسندها
1,193

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • آره منم اوایل مهر بعد اینکه آخرین نمرم یعنی نمره کار آموزیمو پروزم بیاد میرم خدمت..........
    ولی جای دوری نمیرم احتمالا همین شهر خودمونم.........
    به باشگاهم سر میزنم;)
    تا این موضوع و یادت میارن سریع میپیچونی؟!
    باشه میگم یه جمله بهت که گوشات بخوره زمین:eek:
    حالا قراره کجا بری؟واسه چی؟
    سلام گلم؛ یه جوری نوشتی انگار یا من به دیار باقی شتافتم یه شما داری میری کره ماه جریان چیه؟:eek:
    این متنه خیلی قشنگه
    اما الان بقیه فکر می کنن من حرف بدی زدم:cry:
    سلام اره خیلی بامزست
    عنوانش هست مواظبت پدر از کودکان .
    مهسا از بهترین دوستای منه شمارو هم بهش معرفی کردم
    سلامتی خبرخاصی نیست همه چی ارومه خدارو شکر
    یه خورده هم هوا گرمه
    دعـــا میکـــنم
    زیر این ســقف بلـــند
    روی دامان زمــــین
    هـــر کجا خسته شدی
    یا کــه پر بسته شدی

    دســتی از" غـــیب" به دادت برسد
    حرف ها دارم ...
    با تو ای مرغی که می خوانی نهان از چشم...
    و زمان را با صدایت می گشایی !
    چه ترا دردی است...
    کز نهان خلوت خود می زنی آوا...
    و نشاط زندگی را از کف من می ربایی؟

    در کجا هستی نهان ای مرغ !
    زیر تور سبزه های تر
    یا درون شاخه های شوق ؟
    می پری از روی چشم سبز یک مرداب
    یا که می شویی کنار چشمه ادارک بال و پر ؟
    هر کجا هستی ، بگو با من .
    روی جاده نقش پایی نیست از دشمن.
    آفتابی شو!
    رعد دیگر پا نمی کوبد به بام ابر...
    مار برق از لانه اش بیرون نمی آید...
    و نمی غلتد دگر زنجیر طوفان بر تن صحرا...
    روز خاموش است، آرام است.
    از چه دیگر می کنی پروا؟
    شعر زیبا از مرد باران سهراب سپهری
    سلام دوست عریرم
    خوبی؟؟؟؟؟
    ممنون از متن قشنگت
    خیلی لطف داری
    در گوشش آرام نجوا کردم : میخواهم بــــــروم ...

    خیره ماند در چشمانم ... با نگرانی گفت : کجا ؟
    گفتم : دیوانه ها را کجا نگه میدارند ... در قفس ...
    گفت : چــــرا قفس ؟؟
    سرم پایین بود ... با سنگ ریزه ها بازی میکردم ... گفتم : دلم آغوش می خواهد!
    آغوش آرام ، سکوت و تنها ...
    دست گذاشت روی دوشم و گفت : بیا ...
    سر بلند کردم و نگاه اش کردم...اجزای صورت اش پشت پرده تاری دیده میشد...
    گفتم : مگر آمده ای زمین ؟؟
    زمین کجــــــــا و خـــــــدا کجــــــــا؟؟
    دستانش شل شد و کنار بدنش افتاد...سر به زیر افکند ...
    آرام زیر لب زمزمه کرد : ... تو دیوانه شده ای ...
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/385509-مقاله-یی-خواندنی-در-مورد-خشونت-علیه-زنان?p=5222278#post5222278
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا