-
از اونور میپرسم
از این ور بابای:دی
چرا حالت خوب نیس؟
مثل آجی غلیظ:دی
آجی من دارم غش میکنم...فعلا از اینور برم؟:دی
من بلد نیستم پلوفمو رند تونم
اونور ج دادم:دی
هاع؟!لذت بخش بودنه چی؟!
آره خیلی خستم...
نه میوه درخته :دی
نه از درخت آویزون شده :دیییی
اجیمممممممممممممممممممممم ممممممممممممممممممممممممم ممممممممممممممممممممممممم م اونوری ی شیرینی بیشتری داره هااااااا:دی
هیچی..کله پوک شدیم رفت !
اصلا مال منه..که چی حالا؟:دی
هاع
شیرینی چیه؟
خیلی خب قبول!
سیامک رو میشناسم...پسر سوم از زن چهارممه.
همینو میخواستی مامی بزرگ؟ :دی
ااااااااا پس تایید کردی که بابا بزرگ وجود داره.
سیامک هم فکر کنم بچه همسایتون باشه هاا.
اون که چیزی از صنایع و نرافزار تخصصیش حالیش نیس
خو به نامدش چه؟!چه دختر لوسی؟!خیلیم دلش بخواد آجی من باهاشون حرف بزنه
نمیشه نامزدش نفهمه؟!
خیلی ذلیله:دی
پاییز است
و هوا پر شده از دوستت دارم هایی که به باد سپردم!
کاش پنجره ات باز باشد . . .
تو اول برو به دندون مصنوعیای بابا بزرگ فکر کن.
نه اول تو :دی
الان رسید:دی بابا تو به نامزدش چیکار داری؟!
اصن به مامان بگو بهش بگه!میخوای من خودم بهش بگم؟!:دی
نمیتونی انکار کنییی..اعتراض وارد نیست :دییییی
من انکار میکنم اصلا زن و بچه نداشتم:دی
اما خوب یادمه که بابا بزرگ داشتم.
کوفت من همین جام...
پیامت نرسید
ول کن بابا
برو بهش بگو واست انجام بده
بگو تو که ادعا داری مهندسی ببینم میتونی یه پروژه تحویلم بدی؟ -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
