FarnazT
پسندها
540

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام ترابی جان
    ممنون عزیزم
    من هم به همین سان
    آره حتما بنویس نوشتی خبر بده بهم
    جالب میشه حسابی
    سلام هم برسون به اون آقایی که نسبتی باهاش نداری
    سلام فرناز خانوم .... خوبید خوشید .... :gol:

    هر جا هستیم زیر سایه لطف دوستان و شرمنده محبت انهاییم بانو .... :w30:
    سلام فرناز جان
    والا تو اسکایپ با یه یار مهربون مشغول رد وبدل کردن چیزای خوب خوب بودیم یهو یادم اومد اینجارو ببندم
    شرمنده دیگه حواسم نبود
    این عکس بی ام دی چقدر خوشگله
    واااااااااااااااااااااااای
    والا الان که تو دیار زندگی هستیم فردا بریم سر دیار کار بخونیم
    من کارم....ما کار واندیشه ....با هم هستیم هیچوقت.....
    خب برم منم به بقیه کارام برسم که الان از زیر اب اومدم بیرون
    بیخوابی امروز هم چسبناکه
    سلام از بنده اس.
    آره.خیلی سخته.تنها بدیش اینه که وقتی هست،هیچ جا نمیتونم برم....باید واسه خانوم یه پرستار استخدام کنم.....
    دلم نمیدونی چقدر براش تنگه.
    به جرات میتونم بگم تاحالا دلم واسه هیچ موجودی انقد تنگ نشده بود.......
    ای بابا........
    مرسی عمه جان.
    آره بابام جاش خیلی خالیه....
    اتفاقا یکی از دوستامم چند روز پیش یکی رو دیده بود میگفت شبیه من بوده مشابه زیاد دارم انگار:love:
    سلام عزیزم........
    مرسی فرناز مهربونم!
    نگو که دلم براش یه ذره شده........
    میدونم به زودی دیگه دووم نمیارم از دوریش.
    دلم براش یه کوچولو شده
    فرناز؟
    فکر نکن برام راحته.. الن چون اینجتام راحت صحبت میکنم.. باور کن درد واقعی فرداست که خودش رو نشون میده باور کن وقتی که سیم رو برا همیشه کشیدم از ورودی این سایتت زیبای مردم پسند کذاب ناراست دلبرانه و و به گمانه نیک انداز..
    باور کن فقط جز اینکه بگم تماسفم هیچ قرصی رو نمیتونم در این صفحه تزریق کنم..
    فرناز سن آللاه/توروخدا./ بهم امید بده. من سروعش کردم تو در ادامش و لااقل اینجا و در پیام بعدیت بهم نیرویی بده.. من الان احساس میکنم با یک خاطره زشت و کریه دارم ترک میکنم اینجا تو دوستام و بقیه رو..
    سن آللاه آوردم باور کن
    وازح بود که
    من از گرگ صحبت کردم همین..
    نهفرناز جان این چه حرفیه. اینمنم با دهانی کروشه ای از نیامدن در محضر شما بزرگواران . که این هر روز دهانم رو خشکتر به دیدن این جا و یاران خواهد کرد..
    من قول دادم من حرف زدم من واقعیت رو به سخره نگرتم باور کن..
    باور کن میدونم چی میگی.. ولی فکر کن به من و اخلاق و گرایشام!!
    دیدی نمیشه.. من خودم اگه کسی هم نباشه حادثه ای رو میافرینم.. اینه که نمیزاره کار ها در مسیر صحیح باشه..
    باید برم و بیام تا گذشته ام به ایندم متصل نشه بلکه اینده ای جدا و خواستنی رو درست کنم..
    بازم دارم لوس میشما
    فرناز میدونی که حتی بعضی نوشته ها برا خودت هم غیر قابل بارور و گاهی هم تکراریه درسته ولی مرسی که داری تلاشت رو میکنی برام از هر چیزی با ارزشه.. لوسم نکن دیگه احساس بدی ممکنه بهم دست بده.. فرناز خودت بیا برو ببین ظرف 1 ساعت آشنایی چی بر اون گذشته حالا حساب کن من چجوری بیام موازنه ایجاد کنم یولداش آخه.؟
    باور کن تا میخوام بشینم دیگه پام گیره تا ساعت 12 شب.. اصلا نمیتونم که.. اون آخوند اومد جلو چشمم..
    نه نمیتونم ولی مشروط شدنم رو هم نمیتونم.. باید کاری کنم شروعش با خودمه و ادامش با دوستان..
    من میتونم بگو که میتونم بگو دیگه این کار من به رضای اللاه نزدیکتره میدونم
    احوال مامانم چطوریاست؟
    اره دیگه به لطف زهرا جان دانشگاه شده گلستان
    نه بابا من فقط دردس دارم باید برم بخونم خب..
    خیلی عقبم.. برا همین بود گفتم بیاین اخرین لحظه امشب دیده باشمتون

    سلام شب خوش..
    من خوبم شما در چه حالی؟
    ای دانشگاهم بدک نیست یعنی امکان نداره با وجود زهرا جان بد باشه
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا