farda_65
پسندها
296

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ممنون عزیز خیلی جالب بود


    در كنار حریم یك اتوبان
    توی تهران دو كاج روئیدند
    مردم البته از گرفتاری
    كاج‌ها را به كُل نمی‌دیدند

    روزی از روزهای پاییزی
    حكم تعریض آمد از بالا
    راه افتاد شخص پیمانكار
    شب كه بودند خلق در لالا!

    یكی از كاج‌ها به ایشان گفت:
    لطف خود را به بنده شامل كن
    چند تا سَرو آنطرف تر هست
    ما دو را جون مادرت ول كن!

    گفت با طعنه مجری پرو‍ژه
    كاج بی ریشه از تو بیزارم
    از منابعْ طبیعی استان
    بنده شخصا مجوزم دارم

    سرو چون این شنید گفت: این كاج
    به سبیل باباش خندیده‌ست
    بنده فامیل حاجی‌ام، ضمنا
    ریشه هایم پر از مونوكسید است!

    مجری طرح دید اینطوری
    كار تعریض جاده ممكن نیست
    گشت عازم مهندس ناظر
    تا ببیند كه عیب كار از چیست

    شهریاران شبانه با سرعت
    راه تكرار بر خطر بستند
    سرو و كاج و چنار را یكجا
    با لودِر تكه تكه بشكستند
    چگونه بگویم

    چگونه فریاد كنم

    اندوه سال های نبودنت را

    آنقدر از من دوری

    كه برای رسیدن تقویم قد نمی دهد

    اما

    برایت می نویسم از ته مانده غرورم ودل تهی و
    چشمهای منتظر

    و دردی كه با دیدنت تسكین می یابد

    از همه وهمه

    كه

    نشان نبودنت را میدهد

    اما

    تمام نامه ها را

    به

    آدرسی كه ندارم پست خواهم كرد
    ممنون عزیز [IMG]
    دست گلت دردنکنه [IMG] [IMG]
    در این شبها که به اسمان مینگریم گویی بغضی کهنه در گلوی مهتاب تو را فریاد میزند تویی که در وانفسای این دنیا از همه غریبتر بوده ای. تویی که با سکوتت عشق را به اتش کشیدی وخاک را تا به ابد با غربت اغشته نمودی . در تنهاییت خدای را به دیدگان نمناکمان به تماشا کشاندی.و در یادمان اینگونه نگاشتی :
    هر که عاشقتر، دلش آشفته تر

    قابلی نداره عزیز
    تو برا ما بیشتر از این گلا ارزش داری
    دستت درد نکنه
    دلتنگی که سراغت می آید همه خاطره ها را زیر و رو می کند تا بهانه ای برای سرزده آمدنش پیدا کند و پیدا هم می کند ؛ بعد تو می مانی و حرف هایی که به گفتن نمی آیند ... شاید بروی سراغ شعرها و نوشته های دیگران که بتوانی از زبان آن ها حرف هایی که روی دلت سنگینی می کنند ، پیدا کنی و به خیالت پیدا هم می کنی ... ولی هنوز چیزی هست ته گلویت ، چیزهایی هست که آن ته ِتهِ دلت که قرار نیست با این حرف ها بیرون بریزد. خوب می دانی این حرف ها حرف های خودِ خودت نیست و چون تو نمی توانی بنویسی شان ، قرار است برای همیشه نا گفته بمانند... برای همیشه نا گفته بمانند... برای همیشه نا گفته بمانند...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا