F iona
پسندها
582

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام نفیز

    هاع هیشکی نیز اینجا:05

    نفیز میخوای چه درخوازتی بدی؟:|
    اي کاش بازگردند همه ي ان ثانيه هايي که من عاشقانه در اغوشت بودم
    ثانيه هايي که مرا بي منت در اغوش گرفته بودي
    هنوز برنگشته من دلتنگ اغوشت شدم

    هنوز برنگشته دوباره همه ي آن حس هاي لعنتي آمده اند.
    من بيزارم از اين حس
    من بیزارم از احساس.
    :w05:

    پ.ن: سلام
    وقتی نیستی یا دلت گرفته دلم میگیره خو:cry:

    دوزت دارم زتی:cry:

    زتی نفیذ برگشت:cry:

    نفیذ دوزت دارم:cry:

    پ.ن:یاد داداشم افتادم:(شب قبل از فوتش...انگار خودش خبر داشت از رفتنش...گفته بود شماره خونه رو براش بگیرن...من گوشی رو برداشتم...با همون حال خرابش...با صدایی که انگار از ته چاه درمیومد گفت همتون رو دوست دارم:w05:
    سلام عشق من

    انجام شد...

    بقیه حرفا باشه اونور...

    دوستت دارم:بوس
    دو نوع رفتن داریم
    رفتنی که میدونی میری ولی برمی گردی
    رفتنی که میدونی دیگه هرگز برنمی گردی...

    پ.ن: و این بار برای من با همیشه فرق می کنه.
    ستی میدونی حالم گرفته میشه از شنیدن حرف زفتن ولی بازم دلت میخواد حالمو بگیری؟
    چرا واقعا؟:|

    شیطونه میگه بذارم از این دنیا برما:|:|
    نمیدونی چه سخته پیش چشمات از خطر گفتن!
    نمیدونی چه تلخه عاشقونه از سفر گفتن!

    تو از من صبر میخواهی!
    کویرم! ابر میخواهی!
    نمی تونم
    نمی تونم
    نمیـــتونم

    تو میدونی که بی تو از غروب جاده دلگیرم
    چه تقدیری! خدایا من چرا بی همسفر میرم!
    بذار عاشق ترین باشم
    برای لحظه ی اخر
    اگرچه بی تو میمیرم
    نمی مونم
    نمیـــمونم.
    دارم الان این اهنگه رو گوش میدم
    واسه اخر سال اصلا مناسب نیست
    چرا واقعا؟ :|

    یادت می افتم
    هرجا که میرم
    با یاد چشمات
    اروم میگیرم
    یادت می افتم
    هر لحظه! همیشه
    اینجای خالی
    هرگز پر نمیشه
    ...
    یاد تو اینجاست
    کنار من همیشه
    یادی که هرگز
    از ذهنم دور نمیشه

    از وقتی رفتی
    شکسته م تو غم و درد
    یه بغض کهنه
    منو دیوونه می کرد...

    دلم تنگ شده باز برای اون خاطراتمون
    من ندارم حتی از تو یه دونه نشون
    به کی بگم من ! کجا بگردم!
    تا کی میارم من دووم...

    توی خواب و بیداری میبینمت همش تو رو
    میگی دور شدیم از هم قبول کن این فاصله رو
    دلم میگیره
    بی تو میمیره
    به عشق تو درگیره...

    تنهای تنهام
    یک بی قرارم
    قول داده بودم
    دیگه تنهات نذارم

    عکسات همینجاس
    تنها یادگارم
    وقتی تو خوابی
    به یاد تو بیدارم...

    یاد تو اینجاست...
    کنار من همیشه...
    همیشه...
    زهرایی ممکنه من یه مدت نباشم
    هوای خودت و نفیذ و پسرمو داشته باش
    اونارو به تو و تو رو به خدا میسپرم: شکلک ژانر هندی :|
    قابل تو رو نداشت قشنگم...
    ینی خداروشکر پسرم هنوز زندست :|
    مانده‌ام
    چگونه تو را فراموش كنم

    اگر تو را فراموش كنم
    بايد
    سال‌هايي را نيز كه با تو بوده‌ام
    فراموش كنم

    دريا را فراموش كنم
    و كافه‌هاي غروب را
    باران را
    اسب‌ها و جاده‌ها را
    بايد
    دنيا را
    زندگي را
    و خودم را نيز فراموش كنم
    تو با همه‌ چيز درآميخته‌اي.
    نیامدنش را باور نمی‌کنم
    غیر ممکن است
    او نیامده باشد
    حتماً، حالا
    زیر باران مانده است
    و ناامید و خسته
    در خیابان‌ها قدم می‌زند
    من به باز بودنِ درها مشکوکم
    هرگز عاقل نشو!
    همیشه دیوانه بمان.
    مبادا بزرگ شوی
    کودک بمان!
    در اندوه پایانی عشق توفان باش
    و اینگونه بمان!
    مثل ذرات غبار در هوا پراکنده شو!
    مرگ عیب جویی می کند
    با این همه عاشق باش
    وقتی می میری...
    یک روز می آیی
    و در گورستانی دور
    در استخوانم می دمی
    تا شعر های نا سروده ام را بشنوی.
    قبل‌ترها گفته بودم:
    «این روزها مرا تاب نمی آورند
    من این روزهای بی حوصله را»
    کاش می شد
    تمام شعر ها را نوشت
    مثلا اینکه
    من به تو فقط عادت کرده ام
    و تو
    همیشه دروغ می گویی،
    کاش می شد
    از رودخانه گذشت
    و خیس نشد.
    سرگیجه ام را به تو نمی‌گویم
    هیچکاک نیستی که مرا فیلم کنی
    تنهایی‌ام پای خودم،
    همین قدر که بدانی خسته‌ام کافیست!
    تو نیستی
    اما من برایت چای می ریزم
    دیروز هم
    نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم
    دوست داری بخند
    دوست داری گریه کن
    و یا دوست داری
    مثل آینه مبهوت باش
    مبهوت من و دنیای کوچکم
    دیگر چه فرق می کند
    باشی یا نباشی
    من با تو زندگی می کنم
    احساس خوبی دارم
    همه چیز درست می شود
    تو خواهی آمد
    و دهان تاریک باد را خواهی دوخت
    آمدن تو
    یعنی پایان رنج ها و تیره روزی ها
    آمدن تو
    یعنی آغاز روزی نو
    بلافاصله پس از غروب
    از وقتی که نوشته ای می آیی
    هواپیماها
    در قلب من فرود می آیند.
    داشتم از این شهر می رفتم
    صدایم کردی
    جا ماندم
    از کشتی ای که رفت و غرق شد
    البته
    این فقط می تواند یک قصه باشد
    در این شهر دود و آهن
    دریا کجا بود
    که من بخواهم سوار کشتی شوم و
    تو صدایم کنی
    فقط می خواهم بگویم
    تو نجاتم دادی
    تا اسیرم کنی
    دیگران را هم غم هست به دل
    غم من لیک غمی غمناک است...

    این روزها انگار
    کسی با من هست که نیست !
    نفیز دوباره منو از لیستش حذف کرد:w15::w15:

    موذن چطوری؟کم پیدا شدی کچل:شکلک پس کله ای زدن:دی

    باو این روابطن که منو دارن من کاریشون ندارم خو:دی

    این شکلکه چه باحاله ها:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا