F iona
پسندها
582

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اخرین اخطارم رو به احسان تقدیم کردم
    خداروشکر وقتی بیاد نیستم که منو بکشه :|
    این به جای قبلی:

    همیشه این طور مواقع سکوت میکنم و میگم:صلاح مملکت خویش خسروان دانند!...

    این حرف قبلیه نمیدونم چی شد از دهنم در رفت...شاید از عصبانیت...شاید از دوست داشتن زیاد..شاید...

    قلبت آروم ستی من...خیلی آروم:heart::gol:
    سلام
    متن درخواستی که امشب تو تاپیک مربوط به ادمین گذاشتم:


    سلام
    واقعا نمیدانم چه بگویم
    آن موقع که گفتم لطفا مدیر ارشد دیگری انتخاب کنید
    منظورم این هم بود که تواما مرا بازنشسته کنید
    البته شاید مشکل از من بود که خوب مطرح نکردم ( حس کردم قبلا به حد کافی گفته بودم)
    وقتی هم که آمدم چون هنوز تاپیک تقدیر شما را ندیده بودم پستم را تکرار کردم
    منتها بعد از دیدن آن با خود گفتم الان صورت خوشی ندارد و پستم را پاک کردم.
    خب الان دیگر مدتی میگذرد
    و من باز هم نتوانستم خودم را راضی کنم.

    دلم نمی خواهد یکسال دیگر چنین برخوردی ببینم:
    " شما که در سال گذشته به عنوان مدیر ارشد کاری نکردید...!"


    من اما فعالیت هایی دارم در اینجا
    در مسابقات (عکاسی و شطرنج و ... ) شرکت میکنم
    در تاپیک مورد علاقه ام ( نوشته های ماندگار) پست می گذارم
    و گاهی هم سری به دوستان میزنم...
    پس این تئوری شما اشتباه هست
    " برای بازنشسته شدن نباید آمد!"

    لطفا مرا بازنشسته کنید .
    و دسترسی مرا هم به تمام تالارها ( حتی تست) ببندید.
    از شما و سایر مدیران و همکاران گرامی بابت تمام بدی هایم عذر میخواهم.

    سپاسگزارم و پیروز باشید.
    ظهرا خودتو باز انداختی تو جوب لجنی شدی:|

    ن نفیس بیاید یه بارم ک شده متحد باشیم:d
    زتی بیا جمع کن این بچه ی فیضولتو تا نزدم با در و دیفال یکیش کنم:دی

    باو یادش بده درست ج بده بی سوات کچل:|
    ج ستی:دی: ک گفته=موذن؟ :|..........: من باید اینجا بگم جانم؟:D:redface:

    ج زهرا ک گفته....موذن الان مثلا میخوای درباره ی چی نظر بدی؟:|ساپورت؟شلوار غواصی؟براقِ مات؟تعداد بچه؟عاغاهای ما؟یا ساق پا؟:|....ک باید بگم: همه موارد رو اشاره کردی منهای یک مورد ک بعد در ادامه بیانات گهر بار و رهنمود های روشنگرانه و سر مشق های ولای خود به ان متذکر میشم:D
    ج نفیس....ک گفته:|ج موذن: موذن جواب نداره:|:|:|:|:|
    باید دوباره تربیت بشی به دست مادر. همین:|:|

    من مثلا عموتم...بی ادب دلت میاد من کتک بخورم؟:|:D
    من بعد از یه روز کاری سنگین برگشتم:w22:
    سلام عشق های دوست داشتنی منهای دو کچل تقسیم بر ساناز
    --------------------------------------------------------------------
    جواب زتی: کماکان تا سال ها خبری نیست دگر:cowboy:
    بهتر شدی خانم دکتر فیو:cry:
    ** چه خانم دکتر به اسمت میاد.
    ج موذن: موذن جواب نداره:|:|:|:|:|
    باید دوباره تربیت بشی به دست مادر. همین:|:|
    خب با چارقدی به سر سلام عرض میکنم خدمت تمامی دوستان + دو عدد کچلانِ تازه از کچلستون برگشته:دی

    نبینم غم عخشمو بگیره ها...غمتو بده زهرایی بگیره تو شاد باش همیشه:بوس

    مث روز برام روشن بود که این موزن کچل همه رو میخونه...مگه تو شک داشتی زتی؟:|

    بچه س تو داری عاخه؟:|

    موذن الان مثلا میخوای درباره ی چی نظر بدی؟:|ساپورت؟شلوار غواصی؟براقِ مات؟تعداد بچه؟عاغاهای ما؟یا ساق پا؟:|
    موذن؟ :|
    باو بخدا بچم اینطوری نبود
    رفت جبهه برگشت منحرف شد :|
    همشو خوندم با اجازتون :دی
    عاشق صداقت خودمم :d

    منم نظر بدم یا الان میندازینم بیرون؟:d
    نفیذ زدی تو کار عروس و گل و یار
    خبریه؟ :D

    ای جانم
    عاشق عروسی اونجاها هستم خخخخ
    بچه ها
    غم گرفته منو
    زهرا بسته
    زهرا نیس
    زهرا خسته

    من باز کردم پروف ستایشو :|
    تبم دارم خیلی
    شاید ازونه

    دعا کنیم همه همو
    همیشه دوست داشتم کسی بود برام از این حرکتا میزد:w22:
    خدایا نذار ارزو به دل از این دنیا برم.:w22:
    این عکسه همیشه حس خوبی رو به من القا میکنه. نمیدونم چرا؟!
    حوصلم این روزا مث اعصابم کف پامه:دی:w12:
    انگار همه ی مام وطن ها رو یه باره آزاد میکنن:| و همه رو یه باره میبرن. حالا از کجای این وطن دارن دفاع میکنن؟!
    -----------------
    صحبت از عشق نکن زتی که من گرفتارشم:D:heart:
    من ندیده و نشنیده عاشقش شدم. دارم کم کم همینجوری عاشق تو هم میشم فیو:دی
    نفیذ چرا سایلنت شد؟:|
    بخاطر احسانه؟
    باو اصن نمیاد اینورا خیالت راحت :-"

    خرسی باشی نه
    خرسی بشی
    = )))))

    ج زهرا:
    اتفاقا منم داشتمش خخخ
    ها منم حوصله ی پاکیدن ندارم
    ینی کلا این روزا حوصله ندارم

    ای بابا
    یه وقت خدای نکرده اتفاقی واسه اون یکی بیفته نیاد
    چطور طاقت میاره دلتون؟
    پ نتیجه میگیریم
    این عشق الهی است :|

    کارشناسا کلا زیاد حرف میزنن زهرا
    مطمئنم حتی خودشونم به حرفای خودشون عمل نمیکنن خخخخ

    نه خو ما چون کلا همه چیمون جلو جلو هس واسه همین ... ( نمیدونم چرابقیش رو حوصله نکردم بگم =)))

    ساناز :
    این سری بری باز یکسال دیگه برگردی رفتیا
    خود دانی

    قرص سرماخوردگی خوردم اصن سنگینم
    خوابم میاد :|

    هاع!
    ج.نفیذ:

    مرسی اهنگه رو دیشب دانیدم بعد دیدم دارمش:|...خو عخشم اهنگ میذاری اسمشم بذار...تکراری دان نکنیم خو:|

    ج.زتی:

    خا عصن نمیخواد دستشون بزنی...بذار اوقات مفرحی براشون رقم بخوره وقتی میخونن:دیی
    با تشکر از توضیحات شما:بوس
    نه ما عکس همدیگه رو هم ندیدیم:دی...نفیز ک مکه بود میخواس برگرده یه بنده خدایی به من پخ داد ک نفیز کی میاد؟گفتم نیدونم گف وا مگه شما شماره همو ندارین یه خبر بگیری ازش؟:|گفتم نه:|فک کرد نمیخوام بهش بگم و اینا...باورش نمیشد:دی...خلاصه اینکه ما ندیده عاشخ شدیم:دییییی...عخشمون نتی هس:دی

    خو من کاریش ندارم...عصن دو جین بچه ردیف کنه...ما ک بخیل نیستیم:دی

    ج نفیز :

    عخشم کارشناسا میگن بهترین تفاوت سنی بچه ها 4 سال هس حالا باز تصمیمی با خودت و پدر بچه(ها):دی

    ج.زتی:
    باو حالا بذارین پدر بچه بیاد تا بعد سر تعدادش بحث کنیم:biggrin:

    ج.صانقاذ:
    لهو لعب کوجا بود...داریم همدیگه رو مجسم میکنیم:دییییی

    هاع یکی از مدافعان برگشت...چارقدا به سر:D
    مدیونید اگه فکر کنید من باهاتون آشتی ام
    جمع کنید این بساط لهو و لعب رو :دی
    وای چقد بچگیش فیو جیگر بوده
    فک کنم کل دوران زندگیش رو در همون صحرا گذرونده که الانش به این روز افتاده =))))
    رنگ کفشاش نازه =))))
    اتفاقا یکی از نقاطی که خیلی هم رشد سنی ها زیاد بوده همون گلستان و اینهاس
    و خراسان جنوبی
    و سیستان :|

    دستش ساعت مچی مارک :دی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا