Estrella
پسندها
737

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • این البرز کثیف اوندفعه بخاطرش اخراجشدم الانم میشم
    بغیرتم جلو چشم ببینمش گردنشو میشکنم
    به به خانم قرون وسطایی خوبین؟
    چه خبر ؟
    از قرون وسطا چه خبر هنوزتو اون دوره ای؟
    راستی من به موزه خبردادم گفتن خودش که بیارزشه ولی چون از عهد بوقه حاضریم قبول کنیم تو موزه باشه:biggrin:
    بله از وقتی با مرواریدو ............میگردی کمالاتشونم گرفتی
    بی ادب خودت برو.........
    بای:mad:
    ادب داشته باش.......
    این چه وضه خدافظیه؟
    من انقد محترمانه بات حرف زدم
    تو از من بی اعصابتریااااااااااااااااااااااا
    یادمون رفت گزارشارو بگیریم از لطیفی
    منکه فعلا خوبم دارم سعی میکنم دست به گوشی نشم..........
    من برم کاری نداری گلم؟
    ای بابا چرا پاک نمیکنی؟
    به هر حالو مرض:smile:
    خسته ام فقط تو میدونی کل قضیه چیه
    اینکه من تنهایی دارم تحمل میکنم سخت تره
    منکه پاک کردم تو پاک کن
    خلاصه که بد روزگاریه پاک اعصابم به هم ریخته
    رابطه ما اون شکلی نبوده که بخواد به من عذاب وجدان ابدی بده
    خداکنه تو راست بگی
    دیشب داشت از درد میمرد.........:cry:
    جواب نمیده.........
    من حرفی ندارم هر کار که به نفع اون باشه انجام میدم
    ترسم از اینه که اگه من تمومش کنم داغون بشه..............
    حالا که خانوادش کنارش نیستن نمیتونم تنهاش بذارم
    میدونی همش فک میکنه داره به من آسیب میزنه میخواد از خود گذشتگی کنه یکی نیست حالیش کنه به این نمیگن از خود گذشتگی
    پس خودم چی؟
    منم آدمم
    من خود خواه نیستم
    بخدا منم میخوام همه چیزو تموم کنم ولی اون حماقتو شروع کرده
    من بذارم برم
    اونم که داره خانوادشو سر این قضیه ول میکنه میره......
    من اگه بدونم پیش خانوادش میمونه دیگه کاری ندارم بش
    من از نگرانی از خواب و خوراک افتادم
    اگه برم فکر میکنه به خاطر بیماریشه نمیدونه به خاطر خودشه
    من دیگه عقلم کار نمیکنه
    من نگفتم شوخی میکنی منم اصلانظرم ازدواج نبوده اما اون همش فکر میکنه به من بدهکار......
    در ضمن من اطمینان دارم حرفاش کاملا درسته
    انگار نه انگار........!!!
    زندگیش وسط میفهمی؟
    اگه بیماریش عود کرده مقصر منم
    اگه هر اتفاقی بیفته تقصیر منه
    چطوری بی خیال شم
    منم آدمم سیب زمینی که نیستم
    طوری سر این قضیه با خانوادش دعوا کرده که میخواد برای همیشه بذاره بره
    وای من دارم دیوونه میشم
    چرا خدا نمیخواد که این آدمم یه ذره زندگی کنه؟
    چرا من نباید زندگی کنم؟
    تقدیر من باید انقد تلخ باشه.........:cry:
    من جدی نگرفتم........
    خودبه خود اینقد پیش رفت.
    حالا دیگه نه میتونم بیشتر از این پیش برم وگرنه دستی دستی میکشمش نه میتونم برگردم و بگم بی خیالش
    میبینم ک خیلیییییی خیلیییییییی راحت منو فراموش کردی!!
    البته حقم داری. خیلی اذیتت کردم اما من همش تو فکرتم
    نه تو کف خصوصیات عارفه موندم چه با سیاسته ..............
    نهههه خوب نیستم
    ببین بااین ترافیک دیر میرسم
    یدقه بذار بر دار
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا