eshagh_kh
پسندها
416

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • در اين دنياي نا مردي كه مردانش عصا از كور مي دزدند من از خوش باوري آنجا محبت جست و جو كردم! :cry:
    شاهدان گر دلبری زینسان کنند.............. زاهدان را رخنه در ایمان کنند
    دال بیار
    رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید.............وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
    دلا بسوز که سوز تو کارها بکند...............دعای نیمه شبی دفع صد بلا بکند
    ان که دائم هوس از سوختن ما میکرد
    کاش میامد از دور تماشا میکرد
    ما حرفي نزديم داداش..
    شما داري كش ميدي برنامه رو..
    فقط از شما انتظار نداشتيم .. همين..
    يا علي.
    اونموقع كه شما تو 4 قسمت فروغ مارو تشو.يق ميكني فيلم نبينه و از اين حرف يعني مسخره اش كردي..
    تمسخر خوب نيست..چه دوست بخواد مسخره بكنه چه دشمن..من منظورم اينه..
    ای پادشه خوبان,داد از غم تنهایی
    دل بی تو به جان آمد,وقت است که بازآیی
    راستش ما خودمون اونايي كه سيگاري ميكشن رو ميكشيم ولي تا حالا خود سيگاري رو نكشيديم!!
    من از اخطار و اين بچه بازيا ترسي ندارم اخوي..
    شما توهين كردي جوابت رو هم گرفتي نه؟!
    سيگاري و عرق و ترياك و انواع اقسامش رو بياري وسط هم موضوع حل نميشه..
    مرد مومن يك به دو كردن كار درستي نيست كه ..
    شماها دوستين با هم ..
    منظور فروغ رو متوجه نشدي نبايد اينطوري توي جمع بگي كه..
    اينطوري صورت خوشي نداره..
    اگه بگین منظور کدوم حرف منو متوجه نشدین حتما توضیح میدم خدمتتون
    یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد .........دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

    دال...........
    هان ای دل عبرت بین، از دیده نظر کن هان
    ایوان مدائن را، آیینه‌ی عبرت دان

    یک ره ز ره دجله، منزل به مدائن کن
    وز دیده دوم دجله، بر خاک مدائن ران
    تو را من چشم در راهم شبا هنگام ...که می گيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهی
    فقط به خاطر یه نخ سیگار ودود یکرنگ وهزار رنگش
    ممنون دوست عزیز
    من گفتم تو تاپیکی که دیگه پست سیاسی نمیدم پس بحثای سیاسی رو تو مطالب من دنبال نکنین
    اون حسنک حداقلش مال 4 سال پیشه ولی با این همه تضارب ارا هست که موجب پیشرفته نباید جلوی اینکار گرفته بشه
    تا دری بگشایم
    بر عبث می پایم
    که به در کس آید
    در و دیوار به هم ریخته شان
    بر سرم می شکند

    ***
    می تراود مهتاب
    می درخشد شب تاب
    مانده پای آبله از راه دراز
    بر دم دهکده مردی تنها
    کوله بارش بر دوش
    دست او بر در، می گوید با خود:
    غم این خفته چند
    خواب در چشم ترم می شکند

    دال ......
    در تن مرد مجاهد در ره مقصود دل
    هست بهتر از حیات صد هزاران جان صیام

    میم بده
    دل او هم برای قصه ام سوخت
    غم انگیزست توشیداییم را
    به چشم خویش فهمیدی و رفتی
    چه باید کرد این هم سرنوشتی ست
    ولی دل رابه چشمت هدیه کردم
    سر راهت که می رفتی تو آن را به یک پروانه بخشیدی و رفتی
    صدایت کردم از ژرفای یک یاس
    به لحن آب نمناک باران
    نمی دانم شنیدی برنگشتی
    و یا این بار نشنیدی و رفتی

    اولی رو جواب دادم. اگه تکرار بشه شما باختین :d

    ی.....
    چیکار می کنین؟
    مشاهده گفتگو رو بزنین..........دوبار جواب دادین
    حالا برای کدومش بزنم
    بهترين آواتار را چه كسي دارد ؟ ( سري 5 )
    ممنون ميشم اگه به من راي بدين...:gol::gol::gol::gol:
    یک نفر از صخره های کوه بالا رفت
    و به ناخن های خون آلود
    روی سنگی کند نقشی را
    وز آن پس ندیدش هیچکس دیگر
    شسته باران رنگ خونی را که
    از زخم تنش جوشید و روی صخره ها خشکید
    از میان بردست طوفان نقش هایی را
    که به جا ماند از کف پایش
    گر نشان از هر که پرسی باز
    بر نخواهد آمد آوایش
    آن شب
    هیچ کس از ره نمی آمد
    تا خبر آرد از آن رنگی که در کار شکفتن بود
    کوه:سنگین سرگران خونسرد
    باد می آمد ولی خاموش
    ابر پر میزد ولی آرام

    میم
    نه تو می مانی نه اندوه
    ونه هیچ یک از مردم این آبادی
    به حباب نگران لب یک رود قسم
    و به کوتاهی آن لحظهء شادی که گذشت
    غصه هم خواهد رفت
    آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
    لحظه ها عریانند
    به تن لحظهء خود جامهء اندوه مپوشان هرگز
    تو به آیینه ، نه
    آیینه به تو خیره شده ست
    تو اگر خنده کنی ، او به تو خواهد خندید
    واگر بغض کنی
    آه از آیینهء دنیا که چه ها خواهد کرد؟
    گنجهء دیروزت
    پر شد از حسرت واندوه و چه حیف
    بسته های فردا ، همه ای کاش ، ای کاش
    ظرف این لحظه ولیکن خالیست
    ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود؟
    غم که از راه رسید
    در این سینه بر او باز مکن
    تا خدا یک رگ گردن باقیست
    تا خدا مانده به غم وعدهء این خانه مده
    با خدا باش
    تا ابد او باقیست ...

    ت.................
    دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد/ز فکر آنان که در تدبیر درمانند،در مانند

    باز هم دال بیار
    چرا مجبور بودی؟
    یک روز
    دیوانه می شوم !
    شاید برای حادثه باید
    گاهی کمی عجیب تر از این
    باشم
    با این همه تفاوت
    احساس می کنم که کمی بی تفاوتی
    بد نیست
    حس می کنم که انگار
    نامم کمی کج است
    و نام خانوادگی ام ، نیز
    از این هوای سربی
    خسته است
    امضای تازهء من
    دیگر
    امضای روزهای دبستان نیست

    ------------------ از قیصر

    ت بده
    مي مخور با همه كس تا نخورم خون جگر سر مكش تا نكشد سر به فلك فريادم
    میم .........
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا