Erfan_K
پسندها
1,814

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • نه مطمن باش کسی هم اگه بدزده یه چیزی میده وبرم میگردونه!!!خیالت راحت..راستی یادم بنداز اگه زنده برگشتم ماجرای دزدیده شدنم رو بنویسم
    مگه به خاطر من نشستی؟!مگه من میخوام برم بمیرم که اینجوری میگی؟!برای آخرین؟!مگه من اصلا گفتم تو رو دوست دارم که میگی برای آخرین بار؟!
    عرفان دیگه نم رفتم...هم از رو هم از باشگاه..خداحافظ ;)
    نه دیگه!!تو بیشتر سیریشی!!!من ایمان آوردم!!اعتراف میکنم!!سیریش!!!
    :دی!!!عجب آدک گیری هستی تو عرفان!!!!!خدایی اصلا فکر نمی کردم برگردی!!سیریش!!!
    برات دعا میکنم خوب میشی انشالا.شبت خوش..یا نمیدونم صبحت خوش
    عرفان اروری شدم شدید...میگن از قدیم که آرزو بر جوانان عیب نیست!!تو فکر کن من شیرینی عروسیم رو به تو بدم!!!توی همون عوالمت باش!!هی بچگی کجاییی که یادت بخیر!![IMG]
    من که نیت کردم از اول تا آخر راه بخوابم...قشنگ پرده ها رو میکشیم...میخوابیم..رییس قطار هم بیاد..مامانم یه دستش رومیکنه بیرون بلیط ها رو میده...همه ی پسرا که مثل تو نیستن بپرن بیرون توی راهروها!!پسرهای شخیص توی کوپه هاشون میشینن تا برسن به مقصد!!راهرو چه خبره؟!چه معنی میده اصلا؟!دهه!!
    کوفت!!من عرب خوش تیپ میخوام!!خوش هیکل!!!115 پوند میخوام چی کار؟!تو خودت اصلا تا حالا مگه تو قطار عاشق شدی؟تازه من که بیرون نمیرم توی راهرو ها!!مگه برای قضای حاجت!!وگرنه همه ش خوابم!!
    خرس خودتی!!!من گفتم 114 پوند بیشتر نیستم..هرکی هرچی دیگه گفته ..کرده..الکی گفته...
    نخیر با دوستام نمیرم..با مامان و خواهرام میرم...دخملونه..البته یه جوریایی اونا هم دوستامن دیگه!! :دی
    نه تو رو خدا عرفان چیه اون صدا!!!؟تلق تولوق تلق تولوق..البته خواهرم از منم بدتره...میگه این صدا مثثل لالایی میمونه آدم خوابش میگیره!! :دی!!!!!!
    خب عرفاااااااااااااااان!!من الان تا این ساعت بیدارم بالاخره باید بخوابم یا نه؟!؟!اگه بگه نماز پا میشم..اگه نگه میخوابم!! :دی!کلا ترجیح میدم بخوابم...از اولین باری که با قطار سفر کرده(که باز هم مشهد بود) اصلا خاطره ی خوبی ندارم!!اون تلق تلقش هم اعصابم رو تحلیل میبره..البته چند ماه پیش رفتیم دیدم خوب شده دیگه اون تلق تلقش خیلی اذیتم نکرد(چون همه ش روخواب بودم!!! :دی)
    [IMG] [IMG] جدا آشنا داری؟کجا آشنا شدین باهم؟ [IMG] [IMG] [IMG]
    نخیر از دور هم قبوله!!تازه واسه تو میخوام دعا کتنم که اونم فکر نکنم اثر کنه ولی دیگه ناامید شیطونه..من وظیفه م رو انجام میدم!!! [IMG] [IMG]
    راستی علیک سلام!!فکر کنم ارورها از رو بردنت!! :دی
    برات دع میکنم عرفان شفا پیدا کنی!امیدوارم قابل باشم
    راهکار مدیریتي

    مدير و 10 نفر از كاركنانش از طناب بالگردي كه در صدد نجات آنها بود، آويزان بودند. طناب آنقدر محكم نبود كه بتواند وزن هر يازده نفر را تحمل كند. كمك خلبان با بلندگوي دستي از آنها خواست كه يك نفرشان داوطلب شود و طناب را رها كند. البته، داوطلب شدن همانا و سقوط به ته دره همان و به ظاهر كسي حاضر نبود داوطلب شود. دراين هنگام، مدير گفت كه حاضر است طناب را رها كند ولي دلش مي خواهد براي آخرين بار براي كاركنان سخنراني كند.

    او گفت: چون كاركنان حاضرند براي سازمان دست به هر كاري بزنند و چون كاركنان خانواده خود را دوست دارند و درمورد هزينه هاي افراد خانواده هيچ گله و شكايتي ندارند و بدون هيچ گونه چشمداشتي پس از خاتمه ساعت كار در اداره مي مانند من براي نجات جان آنان طناب را رها خواهم كرد!

    به محض تمام شدن سخنان مشوقانه و تحسين برانگيز مدير، كاركنان كه به وجد آمده بودند شروع كردند به دست زدن و ابراز سپاسگزاري از مدير!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا