elnaz0020
پسندها
1,335

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اينقد خوشم مياد از اين ملت هميشه حاضر در صحنه:D
    باشه الي:gol:
    ما بيشترترتر:w40:
    مرسی مرسی همچنین
    چن واحئد گرفتی حالا ؟ سیما مگه تموم نکرده درسشو ؟
    خب همین دیگه !! تازه هفته قبلم بوده :دی
    بلههههههههه :D
    والا این ترم 10 تا برداشتم با سمینار ...ترم دیگه پایان نامه بردارم حله :D
    بروبچ دانشگاه دیگه !! کلاساتون تموم شد راستی ؟
    ميخواستم امروز يه سر بيام حسش نبود.فردا با زنداداشم قراره بيام.ميخواد ثبت نام كنه
    اگه تونستم فردا ميام پيشت الي
    پ.خ رو هم چك كن عسيسم.جيگلم.عخشم....(اينم براي اينكه اون دو تا چششون دربياد نيز...:D)
    اره در نبودت سیما و سودی کم اوردن فرار را بر قرار ترجیح دادن:D
    اين ارش و سيا دارن توطئه ميكننا واسه من و تو وسودي.حواستونو جمع كنين بايد بهشون درس بديم
    :razz:
    [IMG][IMG]
    اين هفته كه كلاسا هيچكدوم تشكيل نشده بودن:surprised:
    اوفففف.از الان خسته نباشي:cry:
    اوفففففففف شرمنده اينقد پيام قبليم طولاني شد.دلم پر بود ازشون.ببخشيد:cry:
    اوهوم:w00:
    همه هم دعوا داشتن با ادم..:w05:
    البته مدير گروه ما خيلي مهربون جواب ميداد:surprised:
    معاون دانشگاه سادات پور(نميدونم ميشناسيش يا نه)يه امضا ميخواست بزنه هي بهونه مياورد فلان چيز كمه ميرفتيم مياورديم دوباره به يه چي ديگه گير ميداد مرتيكه.خو هرچي لازم بود ميتونست يدفه بگه اينقد نفرسته دنبال نخودسياه.اعصاب واسمون نذاشت.ما هم رفتيم مافوقش(جامعي)رو يافتيم(چون ثبت نام بود همشون تو سوله بودن)داديم امضا كرد اينقدرم محترم بود كه نگو.بيرون اومدنيم يه تيكه به سادات انداختيم دلمون خنك شد:exclaim:مردك عقده اي كم داشت:razz:
    مرسي عسيسم.بوس
    مدير گروهمون بهم گفت يكشنبه 8 دانشگاه باشم كه كارامو زود انجام بده وگرنه 8.30 دوباره جمع ميشن سوله كارام گره ميخوره:cry:
    احتمالا تا ظهرم يونيم.تو كي مياي يوني يكشنبه؟:w02:

    امروز از ساعت 9 تا 4 يوني بودم اينقد پاسكاري ميكردن كه ديگه پاهام درد ميكرد يكم مونده سينه خيز برم[IMG]روز ثبت نامم بود ديگه هيشكي جواب درست نميداد
    بالاخره نمره كاراموزيمو گرفتم فقط مونده معرفي رو 1شنبه برم فرم بگيرم پر كنم
    مرسي عسيسم:redface:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا