اوهوم

همه هم دعوا داشتن با ادم..

البته مدير گروه ما خيلي مهربون جواب ميداد

معاون دانشگاه سادات پور(نميدونم ميشناسيش يا نه)يه امضا ميخواست بزنه هي بهونه مياورد فلان چيز كمه ميرفتيم مياورديم دوباره به يه چي ديگه گير ميداد مرتيكه.خو هرچي لازم بود ميتونست يدفه بگه اينقد نفرسته دنبال نخودسياه.اعصاب واسمون نذاشت.ما هم رفتيم مافوقش(جامعي)رو يافتيم(چون ثبت نام بود همشون تو سوله بودن)داديم امضا كرد اينقدرم محترم بود كه نگو.بيرون اومدنيم يه تيكه به سادات انداختيم دلمون خنك شد

مردك عقده اي كم داشت

مرسي عسيسم.بوس
مدير گروهمون بهم گفت يكشنبه 8 دانشگاه باشم كه كارامو زود انجام بده وگرنه 8.30 دوباره جمع ميشن سوله كارام گره ميخوره

احتمالا تا ظهرم يونيم.تو كي مياي يوني يكشنبه؟
