پادشاهی در یک شب زمستانی در کاخ به یکی از نگهبانان خود بر خورد
گفت سردت نیست
نگهبان گفت عادت دارم
شاه گفت میگویم برایت لباس گرم بیاورند
شاه فراموش کرد
صبح جنازه ی نگهبان را در حالی پیدا کردند که روی دیوار قصر نوشته بود من به سرما عادت داشتم وعده ی لباس گرمت من را از پای دراورد.....