...........
dina arian
ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره
-
...........
حسین...
روت رو میبرم تو مسابقات گینس مطمئنم یه چیزی اونجا کاسب میشم....
مهسا:اره شوهرش روز بعد ازدواج،دینا رو گردن نمیگرفت،میگفت دینا همسر علی کیاست.خخخخخخخخخخ
مدیسا:سلام.
ممنون.
تو چطوری؟من خيلي ميشناسمش دينا
توازحسين
مرررررررررررسی عسیسمشلام آجي خوشمله خودم
بياعسيسم
من اومدم عزیزم البته اگه اجازه ورود بدید///////////
ای جاااااااانم
همکارم اومد....
خوبی مدیسا جان....
اروین:متن برای ترجمه ست دیگه.:|
دینا:فعلا که تو قاطی داری.:دی
مهسا:به نظر خودت کدومه؟
مهسا....
چقدر شوهرت رو میشناسی؟؟؟
.
..
اگه میشناسیش پس باید جواب سوالت رو هم بدونی....
سلام خوبید ؟؟؟؟؟ مهمون نمیخواهیدبه مديساگفتم بيادشوهرمن آلزايمرنداره
بهنام توداره....خودشم زودرس
همش اسم منويادش ميره
نكنه توشستوشويه مغزيش ميدي شيطون؟؟؟؟
میدونم میدونم ....
جریان ترجمه هه خیلی غذیه داره ها.....
میخوای بدونی واقعا...؟؟؟
مهسا:مگه تو میدونی منظور دینا از متن چیه؟:|ههههه چه جلب
بالاخره ديناازحسين
ياحسين ازدينا
حسین دوباره رفت تو فاز آلزایمر.....
//////////
بعله.....
پ فکر کردی شوهرت این کارا رو از کی یاد میگیره....
اروین:مطمئنی شما؟چرا عاقل کند کاری که باز اید به کنعان غم مخور.
دینا:اتفاقا ایدش از خودم بودا.:|
آره جاش بسی خالیه.....
همچنین حسین....
قرار بود ساعت 10 بیاد....عع؟؟؟؟؟؟ديناتوهم ازاين كاراميكني؟؟؟؟؟ -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...