Recent content by Derakht-e-marefat

در مذهب ما باده حلال است ولیکن بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است

آب رو می رود ای ابر خطاپوش ببار که به دیوان عمل نامه سیاه آمده ایم

آبی که بر آسود زمینش بخورد زود دریا شود آن رود که پیوسته روان است

من از این دلق مرقع به در آیم روزی تا همه خلق بدانند که زناری هست...

درویش را نباشد برگ سرای سلطان ماییم و کهنه دلقی کاتش در آن توان زد

دکتر حسین الهی قمشه‌ای دکتر حسین الهی قمشه‌ای سکوت من سکوت اختران آسمان دانم که چیست من سکوت عمق بحر بیکران دانم که چیست من سکوت دختر محجوب پراحساس را در حضور مرد محبوب جوان دانم که چیست من سکوتی را که تنها با نوای ساز و چنگ در میان انجمن گردد بیان دانم که چیست هم...

دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم

من و هم صحبتی اهل ریا دورم باد از گرانان جهان رطل گران ما را بس

ساحل افتاده گفت گر چه بسی زیستم هیچ نه معلوم شد آه که من کیستم موج شتابنده ای تیز خرامید و گفت هستم اگر می روم گر نروم نیستم

دردی ست غیر مردن کان را دوا نباشد پس من چگونه گویم کان درد را دوا کن

حکیم الهی قمشه ای حکیم الهی قمشه ای بیا تا شمع هم پروانه هم یار هم باشیم در این صحرا بهار هم گل هم خار هم باشیم گر از دام جهان رستیم هم پرواز هم گردیم ور از تیر فلک خستیم در طومار هم باشیم رقیب ار آتش افروزد که ما را خانمان سوزد پناه هم ز آب دیده خونبار هم باشیم شب ظلمت چراغ شادی از صحبت بر...

یک شبی مجنون نمازش ر ا شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود سجده ای زد بر لب درگاه او پر ز لیلا شد دل پر آه او...

سرباز جهادم من و از جبهه احرار انصاف کجا رفته که در خانه بمیرم

دل را به کف هر که نهم بازپس آرد کس تاب نگهداری دیوانه ندارد

تو می گفتی وفادارم محبت را خریدارم،ولی دیدم نبودی تو گفتی آن حبیبم من که بر دردت طبیبم من،ولی دردم فزودی