ماری
ترس
ولی سارا این ترسش برای خودش نبود فکر کنم, بعدشم این دنبال همون قضیه تجربه بود, ولی یه کم هم شجاعت داشت
راستش سارا جان حرف زدن در مورد یه چیزی که تجربه اون رونداشتیم سخته, مثل این که در مورد این بخوایم صحبت کنیم که چرا مثلا ماری وسط جنگل بود؟ ماری هم همینه متاسفانه, البته به نظر من
دقیقا همین بحث ساده است که شما گفتی
ولی من اصلا این منظور رو ندارم که جناب پائلو تونسته این تعغیر رو با یه جواب منطقی روبرو کنه
من میگم اینها همش فردیه , یعنی یه تجربه فردیه همین
بابا دمت گرم به قول یه دوست تو خدایی تو نا خدایی
بابا این و یه کم بزرگ بنویس دوستهای عزیز قطره باز و مهربونهای خس و خاشاک کار هم بخونن و بفهمن که دنیا همش همین الگوریتم رو داره
خیلی با حال بود
هوار هوارتا شکلک های مختلف
شاید همین طور باشه که شما میگی
ولی شاید خواست با این عملش بگه که چیزهایی که ما خودمون رو مقید به انجامش میکنیم شاید اصلا ارزش پایبندی رو نداشته باشه
یه جور مثل سبک های نقاشی
سبکهای جدید همشون با شکستن طرح های نقاشی قبلی به وجود اومدن , مثل موسیقی جدید که درسته فکر کردن به خواندن یه آواز درحالی...
شما پس شروع کن
هر وقت خواستی ؟ فقط قسمت های عشقولانه اونو بی خیال شو
البته این نویسنده نتونست توهم کیمیاپر رو بشکونه , حتی بریدا یا خاطرات یک مغ هم نتونست توهمش رو بطرف کنه
ولی برای شروع من فکر میکنم کتاب غیر کیمیاگر رو شروع کنیم. هر کدوم رو خوندید پبشنهاد بدین ....