DDDIQ
پسندها
21,184

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • شايد خدا خواسته است كه ابتدا بسياري افراد نامناسب را بشناسي و سپس شخص مناسب را . به اين ترتيب وقتي او را يافتي بهتر مي‌تواني شكر گزار باشي .

    گابریل گارسیا مارکز
    بله این گزینه فراموش شده بود.ممنون از یاداوری به موقع...;)
    من که حرف شمارو نقض(نغض؟):D نکردم مدیریت ...دراصل تایید بود..

    ایشالا...واقعا ایشالا [IMG]
    خدا قسمت شماهم بکنه...
    گوگل پرتغالی شناسایی کرد..
    هیچی اشتباه شد :دیی
    ممنون ..مکان جالبیه...
    فارسی را پاس بدارید برادر من...فرانسویه؟:D

    ولی این رنگی نبودا....
    :d
    خواهش میکنم کم سعادتی ازماست.ایشالاکه خیربوده.
    ممنونم.منم بهترین هاروبراتون درسال جدیدآرزومندم.:gol:
    به به سلام جناب صدیق خان خوبین؟
    ازاین طرفا!!!!
    احتمالاراه گم کرده بودین.درسته؟
    باید آنقد زیبا بخندی
    که اطرافیانت خجالت بکشند تو را به گریه بیندازند...

    گابریل گارسیا مارکز
    یعنی پیام های خودمو ،خودم جواب بدم؟
    یعنی داری تیکه می ندازی؟:D
    خب مگه من چقدر پیام می دم.همش روزی 1000تا . کمه که
    بیام کمک؟[IMG]
    مظلوم نمایی نیست.هردوجا جواب بده خو .مگه چی می شه؟
    همشون اینجوری شدن[IMG]
    الان می ذارم :دی
    می بینم هرچی صوبت می کنم جواب نمی دی.گفتم این راه رو برم
    این همه زحمت.درستشون کردم.بعد یه روز خودشون برمی گردن به حالت قبل :|
    البته تو صفحه اصلی نمی ره
    یعنی تمام خط خطی های من الکی بود[IMG]
    دیدی آن قهقهه کبک خامان حافظ که زسر پنجه شاهین قضا قافل بود.
    یادش بخیر استادمون منو دوستمو از کلاس پرت کرد بیرون پشت کلاس 4زانو نشسته بودیم مشاعره میکردیم:)
    ولی الان دیگه پیر شدم شعرا یادم رفته:)
    دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

    واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند


    بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند

    باده از جام تجلی صفاتم دادند
    صراحی می‌کشم پنهان و مردم دفتر انگارند

    عجب گر آتش این زرق در دفتر نمی‌گیرد


    من این دلق مرقع را بخواهم سوختن روزی

    که پیر می فروشانش به جامی بر نمی‌گیرد
    مرسی :gol:

    مرض داره! :w05: این دل دیگه واسه من دل نمیشه صدیق! راه به راه می گیره! تا راهش میندازم، یکی دیگه میاد یه کاری میکنه تا بگیره :w05:
    عزیزی! :d

    همون روزا که همه مهربون بودن و دوست بودن. اونروزا که حوصله م بیشتر بود. :w05:
    هي برادر! به حالِ لبخندم نگاه نكن! فتوشاپه! :D

    صديق دلم واسه قديما تنگ شده! يادته چقدر خوب بود؟! :w05:
    هرچند که زن را امر کنی که پنهان شو! ورا دغدغه خود را نمودن بیش‌تر شود و خلق را از نهان شدن او،‌ رغبت به آن زن بیش گردد. پس تو نشسته‌ای و رغبت را از دو طرف زیادت می‌کنی و می‌پنداری که اصلاح می‌کنی! آن خود،‌ عین فساد است! اگر او را گوهری باشد که نخواهد که فعل بد کند، اگر منع کنی و نکنی، او بر آن طبع نیک خود و سرشت پاک خود خواهد رفتن. فارغ باش و تشویش مخور. و اگر به عکس این باشد، باز هم‌چنان بر طریق خود خواهد رفتن. منع جز رغبت را افزون نمی‌کند علی الحقیقه.

    فیه ما فیه
    حضرت مولانا
    من آنجا ام که ظن بنده من است . به هر بنده مرا خیالی است و صورتی است . هر چه او مرا خیال کند من آنجا باشم . من بنده آن خیالم که حق آنجا باشد و بیزارم از این حقیقت که حق آنجا نباشد...

    فیه ما فیه
    حضرت مولانا
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا