*breath*
پسندها
1,861

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • فقط نباید قطع کنی و ادامه بدی.
    بعدش
    Effortless English رو شروع کنین.من هم از شنبه میرم کتابخونه.فعلا تدریس غیردولتی رو هم تعطیل کردم و امسال زبان و جدی بخونم و مقاله ترجمه کنم و سال دیگه شیمی آلی یا دارویی بخونم و بعد از ارشد یه آزمایشگاه استخراج گیاهان دارویی بزنم.
    گرچه آرزو داشتم کشاورزی هم بکنم.اگه همسرم دل بدن شاید یه کارایی کردیم.تو حرف میگه باشه ولی تو عمل با سیاست یه کار دیگه می کنه.
    فعلا زبان بخونم و تنبلی نکنم عالیه.
    خوبم شرمنده بخدا
    بهتر بابا باشگاه هیچی نداره
    خدایا …!
    گاهی که دلم
    از این و آن و زمین و زمان می گیــرد ،
    نگاهم را به سوی تو و آسمـان می گیرم ،
    و آنـقـدر با تــو درد دل می کنـم ،
    تا کم کم چشـــــــــم هایم
    با ابـرهای بارانیت همراهی می کنند
    و قلبـــم سبک می شود آنــوقــت
    تو می آیی و تــــــمـــــــــام فضای دلـم را
    پر می کنی و مـــــن دیـــــــگــــر آرام
    می شــــــوم و احساس می کنم
    هیچ چیز نمی تواند مرا از پای دربیـاورد !
    چون تو را در قلبــــــــــــــم دارم ...
    سلام.خوبی؟؟
    کجایی!!نیستی؟!
    هی میخاستم بیام برات پیام بزارم یادم میرفت
    شرمنده
    انشا....موفق بشی
    راسی من هم 3-2 روزیه نرسیدم و البته حوصلش رو هم نداشتم و چیزی نخوندم .
    کارای پاییزی که تموم شه امیدوارم از اول مهر برم کتابخونه و روزی 3-2 ساعتی زبان کار کنم.
    میخوام برم کلاس خیاطی یا کلاس طراحی.....ببینیم چی پیش میاد.
    دقیقاااا
    منم همینجوری شدممممم
    اصن دیگه مثه قبلناااا نیس بیای اینجا بگی بخندیییی کیف کنیییی
    راستی با کتابای استپ چیکار کردین؟
    انقدر گوششون کنید تا حفظ شین.من سی دی هاشو ندارم .قسمت 4 رو دانلود کردم خیلی طول کشید.شاید برم بخرم.
    کلا داستان گوش کردن هم خوبه.
    در مورد نصرت هم چند بار یه درس رو گوش کنین.
    من یه دوست داشتم از اول تا آخر گوش می کرد ولی راندمان خوبی نداشت.مخصوصا برا شروع.البته بعد از مدتی اتفاقا خوبه از اول گوش کرد.
    من تو انگلیسی آسان تجربه کردم.روش خوبیه و گرامر هم اتوماتیک خوب میشه.
    یکم را افتادی اصلا فارسی استفاده نکن و سعی کنین انگلیسی انگلیسی کار کنی.حتی کارای روزمره رو انگلیسی بگو.
    موفق باشی
    کلاس هم که هر کسی یه نظر میده
    میگن کانون استادای خوبی داره و کتاب و روشش خیلی بد و خسته کنندس و کلا دبیرستانیه.
    جاهای دیگه هم استادای خوبی ندارند.
    تازه چقدر گرونند.قیمت ها رو که دیدم کلا پشیمون شدم و یه ترم خودم میخونم و گوش می کنم .شاید استارتری باشه برا من تنبل.
    البته من حافظه خوبی ندارم و بقول استاد ترمودینامیک مون هر چقدر یادگیریم خوبه همونقدرم حافظه ام خرابه.
    اشکال کار من اینه که پشتکار ندارم...و خیلی تنبلم.
    دو سال پیش یه ترم رفتم کلاس فرانسه.آخه عاشق زبان فرانسویم.
    یه دفعه به کلم زد که ارشد بخونم و فرانسه رو ول کردم.
    حالا تصمیم جدی دارم انگلیسیم رو کامل کنم و بعد فرانسه رو شروع کنم.
    دو ماه بیشتر یادم نیست که تو خوندن پایدار بوده باشم و وسطا ول کردم.شاید برم کلاس تا تنبلی هام جبران شه.....
    رو‌حساب حسودی شوما.خخخ
    سلامت باشی
    شومام بفرمااااااااا.الکی.خخخ
    سلام
    از شما دوست عزیز دعوت میکنم در تاپیک

    °•~❤≈شعرخوانی رضوی ≈❤~•°به مناسبت میلاد امام رئوف علیه السلام
    شرکت نمایید

    با سپاس :gol:

    التماس دعای خیر
    خوبم شکر
    با شما دوستای نکبتراز خودم.خخخ
    سلام
    خوبی؟؟
    ممنون برا این همه کادو و رقصو تبریک:biggrin:
    اسنم حسودی داره اخه:biggrin:


    نه بابا خوش سلیقه ای.خخخ
    ممنون برا عکسااا
    چ خوب،کوفتتون بشه:biggrin:

    نخیرم هوای اینجا بهترم هس دلتون کلن اب:D
    قطاري که به مقصد خدا ميرفت در ايستگاه دنيا توقف کرد..
    پيامبر رو به جهانيان کرد و گفت:
    مقصد ما خداست
    کيست که با ما سفر کند؟
    کيست که رنج و عشق را توامان بخواهد؟
    کيست که باور کند دنيا ايستگاهي است تنها براي گذشتن؟
    کيست که...
    و قطار همچنان بسوي خدا مي رفت.
    قرن ها گذشت اما از بيشمار آدميان جز اندکي بر آن قطار سوار نشدند.
    از جهان تا خدا هزار ايستگاه بود.
    در هر ايستگاه که قطار ميايستاد کساني سوار و پياده مي شدند.
    قطار مي گذشت و سبک تر مي شد زيرا سبکي قانون راه خداست.
    قطار به ايستگاه بهشت رسيد.
    پيامبر گفت:اينجا بهشت است مسافران بهشتي مي توانند پياده شوند.
    اما اينجا ايستگاه آخر نيست.
    مسافراني که پياده شدند بهشتي شدند.
    اما اندکي باز هم ماندند و قطار دوباره به راه افتاد.
    ....و بهشت جا ماند.
    آنگاه خدا رو به مسافرانش کرد و گفت:
    درود بر شما راز همين بود.آن که مرا ميخواهددر ايستگاه بهشت پياده نخواهد شد.
    آن هنگام که قطار به ايستگاه آخر رسيد ديگر نه قطاري بود و نه مسافري...........

    عرفان نظر اهاری
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا