پسرك پريد لبهی جوی آب و سعي كرد تعادلش را حفظ كند و شروع كرد به راهرفتن. دخترك اما لبهی ديگر جوی آب را انتخاب كرد؛ دوست نداشت پشت سر پسر باشد. فكر كرد اينجوری هميشه كنار هم هستند.
سرش را كه بلند كرد، انتهاي جوی آب در آن خيابان طويل درست پيدا نبود اما، يك چيز كاملاً مشخص بود؛ آنها موازی همديگر می رفتند، با فاصله يك جوی آب از هم. رسيدنی در كار نبود، حتی تا قيامت!
نظر سنجی جهت ایجاد تالار جدید تست و تعمیر
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=107689&page=2
رواق منظر چشم من آشیانه ی توست - کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست...
من كه نگفتم شما ...
من دانشجوي ترم 4 آي تي از دانشگاه پيام نور كه خودم خيلي راضي نيستم
و سن هم كه از اسم آواتارم معلومه
ديگه هر چي خواستي بپرس منم ميگم .
چون عجله داشتم ببخشيد از خودم چيزي نگفتم ,شما هم از خودتون بگيد خوشحال ميشم
البته من الان ميرم ولي پيامتونو بعدا ميبينم.
فعلا باي