bmd
پسندها
2,747

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام حاجی
    آی قربونت , تو الان توبه کردی که به شخصیت یک شیشه ایستک لیمو توهین کردی و خدا توبه کنندگان را دوست دارد , امیدوارم این مورد رو در مورد کیک خامه ای هم داشته باشی حاجی جونم
    من هم همش مشغول کلاه برداری هستم , یعنی به صورت محترمانه , یه کم هم دانشگاه میرم و جات خال نکته مهمش اینه همییشه می خندم
    حاجی من بین دوستام به خنده مشهورم آخه اصلا نمیتونم جدی باشم با تمام مشتری هام هم رفیق می شم و البته خیلی ها یرم رو کلاه میزارن ولی من هم در جواب میگم اگه هنرت تو گول خوردن ببینم تا کجا میتونی پیش بری ولی بازم ازش تشکر میکنم که باهام کار کرد
    حاجی عاشق زندگی کردن هستم , عاشق اینم که بخندم و شیرنی خامه ای بخورم و سیگار ...
    به همین دلیل همه رو دوست دارم
    ولی تورو بیشتر حاجی
    یه جور های تو دل بورو هستی به خدا
    خدا مرگم بده.....
    حاجی راست میگی...
    من چرا فک میکردم اینا گاون؟
    آبروم رفت مادر
    سلام آقاي بي ام دي..(راستي اسمتون چيه؟)احوالاته جنابعالي چطور است؟/:gol:

    مرسي چه دعاي خوشكلي..:)اي جانم چه تعبير زيبايي دارين..به خاطر همين تعابيره زيباتونه كه آدم ميخواد همش ازتون تشكر كنه..:redface::gol:


    خدایا...

    مردمانی را دیدم که تسبیح به دست گرفته و دانه دانه ذکر تو را می شمردند به عادت آنگونه با شتاب و متصل نام تو را می خواندند که گویی در معامله ای از تو چیزی ستانده اند و اکنون بهای آن را می پردازند!
    و اندیشیدم که آیا در هر بار خواندن نامت ، بزرگی و لطفت را نیز در ذهن تداعی می کنند؟!
    مردمانی را دیدم که کاغذی دعا به بهایی می خریدندو چون نسخه ای از فروشنده چند بار و چگونه خواندنش را برای رفع حاجت طلب می کردند!
    و اندیشیدم که آیا ترا می خوانیم تا بستانیم یا ترا می خوانیم چون دوستت داریم؟!

    مهربانترین...

    به ما بیاموز
    که دل آدمی عصاره وجود اوست ،حرمت دل ها را از یاد نبریم

    به ما بیاموز
    که دوست داشتن را فراموش نکنیم و آنانکه دوستمان دارند را از خاطر نبریم

    به ما بیاموز
    که سوگند راست بودن دروغمان را نام تو نسازیم

    به ما بیاموز
    که به ناحق کردن حق دیگری عادت نکنیم

    و به من بیاموز
    که دوستی ام را بندی به پای دوستان نسازم و در همه حال دوستشان بدارم. حتی اگر فراموشم کنند ...
    حاجی جون نرفته بهم مشق دادن نامردا...
    باید واسه 5شنبه یه آپارتمان طراحی کنم ببرم...
    تازه یه مقاله هم در مورد سکونتگاه از روانشناسی و فلسفی باید ببرم...
    من گناه دارم آخه...
    سلااااااااااااااااااااااام حاجی جون...من اومدم...
    فک کنم رفتی....
    شانس ندارم که...
    خوبی حاجی جونی؟
    حاجی
    نگو , چه طور دلت می آد در موردش این جوری نا مهربانه حرف بزنی , تو چه بی روح در مورد عشقت به زندگی صحبت می کنی , نباید این طور بگی
    حاجی : نغمه توست بزن آنچه که ما زنده به آنیم --- اگر این پرده بر افتد ...
    وای
    وای
    یه کم مهربون تر باش , حاجی هستی نا سلامتی , مهربون تر بگو ...

    الهی قربونت برم نغمه سر کن که جهان تشنه آواز تو بینم . چشمم آن روز نبیناد که خاموش در این ساز تو بینم ...
    خواهش الییرم عزیز یولداش
    وظیفه ایدی
    شاد یاشیاسان گولوم
    من شادام کی سوز کیمین گوزل یولداشلارینان تانیش اولمیشام :-*
    حاجی
    در موردش اینجوذی نگو , دلت می آد , میری میبینی پشت شیشه داره مظلومانه نگاهت میکنه , همش میگه برای دوستم بستنی زعفرونی بگیرین , همیشه هوات رو داره , به رنگ هاش توجه کن , چه قدر رنگ هاش نازن , چشم نواز , مهربون , هیچ وقت هم مضر نیست
    ثنا : یه کودک 2 ماه با 2 روز بالا یا پایین تر , فوق العاده , گیر بده , بقیه رو بعدا بهت میگم حاجی
    حاجی همچنان دوست دارم من
    زندگی هم همیشه زیباست با تمام شرایطش ...
    از شوخی گدشته به قول شما بیشتر روزمره گیا آدمو فقط عقب نگه میداره........دارم خفه میشم از دست خودم ...از اجبارای دیگران...میخوام بکوبم برم نمیتونم........کاش میشد بی تکلف بود ..اصلا کاش میشد یه چن روز حداقل تو این دنیا نبود.کاش میشد نفسامون به اختیارمون بود..تو این وضعیت به قدرت اختیاری که خدا میگه داده شک میکنم......یعنی در واقع شک دارم به صحت این موضوع
    خسته م یکی نیس به داد آدم برسه.........
    اینو یکم فهمیدم .......همیشه همینجوری حرف بزنین:دی
    آخه میترسم اون موقع دیگه 100 سالم شده باشه و هنوزم کوچولو باقی مونده باشم............
    این چیه ؟خیلی بانمکه:دی
    :surprised::surprised::surprised::surprised::surprised::surprised:هااااااااااااااااااااااااااااا تو رو خدا یه کم سطح پایین حرف بزنین:cry:
    من همیشه در حال مناظره با خودمم ولی اینیکیم اون یکیمو قبول نداره..........چاره چیه؟
    تازه من مث برره ایا وجدان ندارم که:cool:
    سلام حاجی
    بیا یه کم شیرنی خامه ای بخور رو براه میشی
    میدونی پطشکا در مورد شیرنی خامه ای چی میگن ؟
    میگن ششصد بیماری را دفع هفتصد راه پیشگیری از بیماری و اصلا برای همه چیز خوبه , میخوان اسمش رو بزارن ام ال شفا
    حاجی تو خوبی ؟
    به این ثنا هم بگو اینقده به من گیر نده , بهم میگه من بچه دارم !!!
    سلام
    میبینین هنوز من دارم تو منجلاب اعتیاد دست و پا میرنم به زودی فک کنم غرق میشم بعدشم دیگه خفه....دعاهای دوستان تاثیر نکرده...این بلای خانمان برانداز همچنان با قدرت داره قربانی میگیره........
    ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااا
    سلام حاجی جونم
    صبح نتونستم اول بیام شرمنده , سرم شلوغ بود ببخشید . حاجی ای کاش به قدرت شیرنی خامه ای پی میبردی , ای کاش حاجی میدیدی این داره نگاهت میکنه چه قدر مظلومه , وقتی با دوستاش یه جا جمع میشن همش نگاهت میکنن میگن من می خوام بیام پیشت
    نمیدونی که ...
    من در موردش نمیتونم هیچی بگم
    آخه ...
    ایشالله یه دفعه بیای اینجا برات n ساعت در وصفش حرف بزنم ...
    حاجی یه دونه ای
    خیلی وقت بود داداشمو ندیده بودم دلم براش یه کوچولو تنگ شده بود خواستم یادی کرده باشم
    چقدر حرف زدی پسرررررررر
    سرم رفت
    باشه قبول همون که تو میگی
    نمیخواد بیشتر از این توضیح بدی
    سلام بازم حاجی
    حاجی قضیه 300 تمونی برای من یاد آور خوابگاه هست , توضیح نمیدم جون میدونم میدونی
    حاجی فدات شم تو کلید کنی نکنی بگی نگی هر کاری بکنی من دوست دارم به جز به من نگو هو ایز میم ؟ مای فرند آی کن نات سی هو ایز میم بیکاز آی ام ترسیده وری وری .
    بات آ هوپ دت یو آندرستند می , اگین ...
    ( لرد اگه این ها رو بخونه میندازتم تو چزخ گوشت )
    حاجی من قول دادم هیچ وقت خودم نرم شیرنی خامه ای به خرم , به همین دلیل فقط می تونم زمانی بخورم که یکی دیگه برام بخره
    من عاشق شیرنی خامه ای هستم , می خوام وقتی ازدواج کنم که زنم بلد باشه شیرنی خامه ای درست کنه ... از شروط مهم من هست ... 
    سلام حاجی جون...خسته نباشی ورزشکار...
    قیزها بسکتبال،والیبال بازی میکنن...از اونجایی که خیلی قدم بلنده میرم والیبال...
    میسی از محبتت حاجی جون ...مهربون ...


    حوصله ام سر می رود ... می رود ... می رود ... تا باز به آغاز می رسم !

    می میرم ، دوباره زنده ام می کند ...

    ایمان می آورم ، می جنگم ، می میرم !

    می نویسم ، خط می زنم ...

    خط خوردگی هایم را حفظم ، می نویسم !

    فریاد می زنم ، می گریزم ، می گریزانم ...

    ضجه می زنم که بازگرد، باز طغیان می کنم !

    خدا می سازم ، توبه می کنم ، سجده می کنم ...

    در سجده به مامنم کافر می شوم ، بی خدا می شوم ...

    .

    .

    .

    از این همه تکرار حوصله ام سر می رود ... می رود ... می رود تا به آغاز می رسم ...!


    ستاره
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا